روایت جنایتی در پی دروغی هجده ساله
«خصم»
معرفی کتاب
کتاب پر مخاطب «خصم»، داستان واقعی و تکاندهنده ژان-کلود رومان، یکی از بدنامترین قاتلان فرانسه را روایت میکند که امانوئل کارر آن را در قالب یک تراژدی بیان کرد. کارر موفق شد این کتاب را در سال 2000 پس از تلاشی 7 ساله منتشر کند و توجه بسیاری از مخاطبان و ریویونویسها را به خود جلب نماید. همچنین نیکول گارسیا، کارگردان فرانسوی، با اقتباس از این کتاب فیلمی پرطرفدار ساخت.
میتوانید نظرات دیگران را دربارۀ این کتاب در سایت گودریدز بخوانید.
ماجرای «خصم» چیست؟(اسپویل)
رومان مردی که همه او را به عنوان پزشک موفقی در سازمان بهداشت جهانی میشناختند، در واقع هیچکدام از اینها نبود. سالها دروغ گفته بود و هویتی ساختگی برای خود ساخته بود. وقتی رازش در آستانه فاش شدن قرار گرفت، برای فرار از عواقب کارهایش، سعی بر از بین بردن خانواده و خودش کرد.
کارر یکی از شخصیتهای کتاب خود
کارر نویسندۀ معاصر فرانسه که به ویژه به خاطر ترکیب و تغییر ژانرها معروف است، در اوج آشفتگی و کنجکاوی در مواجهه با خبر این قاتل عجیب با رومان مکاتبه را آغاز کرد. او در نامۀ خود نوشت: «من از روی کنجکاوی بیمارگونه یا علاقه به جنجال با شما تماس نمیگیرم. آنچه شما انجام دادهاید به نظر من کار یک جنایتکار یا یک دیوانه نیست؛ بلکه عملی است که توسط فشار خیلی زیاد ایجاد شده است و من میخواهم این نیروهای وحشتناک را در اثرم نشان دهم».
کارر به حدی شیفتۀ نوشتن این داستان شد که حتی به سرش زد خود را به عنوان یک روزنامهنگار جا بزند و به محل حادثه برود.
او داستانهای واقعی را از دیدگاه خود و به صورت اول شخص روایت میکند. بنابراین در «خصم» داستان واقعی رومان و کارر را میخوانیم. نویسنده ماهرانه خوانندگان را به زندگی دیگران نزدیکتر میکند.
کارر بار سنگین انتخابها و دوراهیهای خود را با ما در میان میگذارد. او طی تعامل با شخصیت اصلی، خود نیز به یک شخصیت مهم در داستان بدل میشود. در این اثر تلاش او برای ساختن یک روایت درست برای یک موضوع غیرقابل کنترل، کاملاً مشهود است. بنابراین کتاب به داستانی دربارۀ چگونگی روایت کردن نویسنده از شر تبدیل میشود، نه فقط داستانی دربارۀ شر.
مضامین کتاب «خصم»
یکی از مضامین پایدار در آثار امانوئل کارر، شگفتیهای نامحسوس و پنهانی است که هرگز خیلی دور از واقعیت زندگی روزمره نیست. یکی از بهترین نمونههای این موضوع، کتاب «خصم» است.
همچنین موضوعات جنایی که همواره نویسندگان را به خود جذب کرده، اصلیترین موضوع این اثر است. دلیل این جذابیت هم این بوده که ابهامات که نهفته در ژرفای وجود آدمی را میکاود. «خصم» هم داستان مردی است که به مدتی طولانی به طور شگفتآوری دروغهای بزرگ و زیادی را ادامه داده است و در نهایت جنایتی بزرگ را رقم زده که دوباره تمام سوالات و ابهامات داستان را زنده و چه بسا پیچیدهتر می کند.
سبک نویسنده
«خصم» بر اساس یک زندگی واقعی است. شاید این جنبه آزاردهندهترین وجه آثار کارر باشد. بسیاری از آثار او، که در حوزۀ فیلمنامه و روزنامهنگاری نیز بوده، با کابوسهای واقعی نامتعارف و حل نشده سر و کار دارد.
او ناداستان را طوری مینویسد که انگار داستان است. این روش جدیدی در دنیای انگلیسیزبان نیست، اما چیزی است که نشاندهندۀ تحول قابل توجهی در ادبیات فرانسه است. او تقریباً همیشه خود را در مرکز آثارش قرار میدهد.
دیگر آثار نویسندۀ خصم
اردوی زمستانی، ترجمۀ منیره اکبرپوران، انتشارات مروارید
سیبیل، ترجمۀ مهستی بحرینی، نشر مد
طرفداران «خصم» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
کتاب دفاع از جیکوب اثر ویلیام لندی
کتاب بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس
کتاب سبیل اثر امانوئل کارر
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
در بیمارستان، پلیس شروع به پرسیدن سوالات عجیب و غریب میکند و لوک متوجه میشود که ماجرا مشکوک است؛ زیرا همسر و فرزندان رومان قبل از شروع آتشسوزی مردهاند. وقتی عموی رومان با پلیس برای اطلاع دادن به والدین رومان به خانۀ آنها میرود، آنها را مرده با بدنهایی که چندین بار مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند پیدا میکند.
پلیس در ابتدا گمان میکرد که قتلها در اثر یک حملۀ هماهنگ به خانوادۀ رومان به دلیل کار پر اهمیت او در سازمان بهداشت جهانی بوده است. اما خیلی زود کشف کردند که رومان اصلاً برای این سازمان کار نکرده و حتی از دانشگاه هم فارغالتحصیل نشده است. در نهایت سروکلۀ معشوقۀ او پیدا میشود و او فاش میکند که اوایل همان روز رومان در جنگل به او حمله کرده و سعی در کشتن او داشته است، اما او توانسته از دست او فرار کند.
امانوئل کارر، نویسندهای که شدیداً تحت تاثیر این پرونده قرار گرفته بود، در سال ۱۹۹۳ با ارسال نامهای از طریق وکیل خود به رومان درخواست میکند تا برای نوشتن یک گزارش غیر داستانی دربارۀ قتلها با او صحبت کند. پس از ماهها سکوت، کارر تصمیم میگیرد انرژی خود را به سمت یک اثر جدید هدایت کند که به طور مبهمی از پروندۀ رومان الهام گرفته است؛ و نام آن «سفر کلاسی» بوده و معتقد است که کارش با این پرونده تمام شده است.
در سال ۱۹۹۶، رومان بالاخره پاسخ میدهد و میگوید که به توصیۀ وکیلش نتوانسته بود زودتر با او صحبت کند، چرا که وکیل به او توصیه کرده بود تا پایان تحقیقات با کارر تماس نگیرد. کارر و رومان مکاتباتی را آغاز میکنند و کارر از طریق نشریۀ «لو نوول آبزرواتور» به عنوان یک عضو معتبر مطبوعات شناخته میشود و شروع به نوشتن دربارۀ محاکمه رومان میکند.
در دادگاه، کارر اطلاعات بیشتری دربارۀ کودکی رومان به دست میآورد، از جمله این واقعیت که او طوری بزرگ شده بود که هرگز دروغ نگوید. همچنین برای سرکوب و پنهان کردن اخبار بد تربیت شده بود. رومان اصرار دارد که ناتوانی او در تکمیل سال دوم تحصیل در دانشگاه، نتیجۀ آسیب دیدگی مچ راست او بوده است. با این حال، این حادثه غیرقابل اثبات است و کارر معتقد است که احتمالاً رومان بعد از قطع رابطۀ دوست دخترش فلورانس(که بعدها همسرش شد)، افسرده شده و امتحان را حذف کرده است. او در نهایت برای توضیح غیبتهای تحصیلی خود به دوستانش ادعا کرد که به سرطان مبتلا شده است و در همین حال دوباره در مدرسه ثبت نام کرد و بیش از یک دهه به کلاسها رفت تا وضعیت دانشجویی خود را حفظ کند بدون اینکه هیچ امتحانی بدهد.
در طول محاکمه، همچنین مشخص شد که رومان با برداشتن پول بازنشستگی والدین، عمو، پدر و مادر همسرش و ادعای سرمایهگذاری آن از طریق حسابهای بانکی سوئیس، خانواده را سرپا نگه داشته است. کمی پس از اینکه پدر همسرش تصمیم گرفت بخشی از سرمایه را برای خرید یک بنز در سال ۱۹۸۸ برداشت کند، با سقوط از پلهها در زمانی که تنها رومان در خانه بود، درگذشت. روماند در دادگاه اصرار داشت که پدر همسرش را نکشته است و تحقیقات دربارۀ مرگ او بینتیجه ماند.
در نهایت رومان با کورین، زن مطلقهای که از طریق دوست صمیمیاش لوک شناخته بود، وارد رابطۀ خارج از ازدواج شد. کورین جذب رومان نشده بود اما در نهایت با اصرارهای او و هدایای گرانقیمتی که به او میداد، مجذوب او شد. گرچه کورین در نهایت رابطه را تمام کرد، اما هزاران فرانک پیش رومان سرمایهگذاری کرد. رومان که از رد شدن توسط کورین دل شکسته بود، برای حفظ ارتباط با او به دروغ به او گفت که به سرطان لاعلاج مبتلا است. کورین از ترس اینکه رومان بمیرد و نتواند به سرمایهگذاریاش دسترسی پیدا کند، از رومان خواست تا پول او را پس بدهد.
رومان پس از گرفتن سرمایههای والدین، همسرش و کورین، ترتیب یک برنامۀ شام دو نفره با کورین را داد. او بعد از قتل همسر، دو فرزند و والدینش برای دیدن کورین به پاریس رفت؛ جایی که او به او حمله کرد و سعی کرد او را خفه کند. در نهایت کورین توانست از این حادثه جان سالم به در ببرد. عصر همان روز، او پس از بازگشت به خانهاش، با بنزین خانه را به آتش کشید. او پیش از راه انداختن این آتش سوزی، اقدام به خودکشی کرده بود، اما در نهایت توسط آتش نشانان محلی نجات یافت.