«مجمعالجزایر گولاگ» از چه میگوید؟
کتاب با احکام ولادیمیر لنین، کمی پس از انقلاب اکتبر، برای تبیین چارچوب قانونی و عملی اردوگاههایی آغاز میشود که به زندانیان سیاسی و مجرمان عادی محکوم به کار اجباری اختصاص داشتند. سپس از موج پاکسازیها و دادگاههای نمایشی میگوید که نظام گولاگ را هرچه گستردهتر و استوارتر کرد. روایت با گزارش محرمانهی خروشچف در کنگرهی بیستم حزب کمونیست شوروی در سال ۱۹۵۶به پایان میرسد.
آلکساندر سولژنیتسین در خلال روایت تاریخیِ خود که حاصل مرور صدها گزارش، مصاحبه، بیانیه، روزنوشت و سند رسمی است، بر اساس تجربهی حبس خود در چندین اردوگاه بیواسطه به شرح وضعیت زندانیان، شورشها و اعتصابها و شرایط کلی حاکم بر این فضاها نیز میپردازد. استیون جی. ویتکرافت، تاریخدان و پژوهشگر اهل ایالات متحده، «مجمعالجزایر گولاگ» را «شاهکاری ادبی و سندی واضح علیه جنایات رژیم شوروی» میداند «که نقشی پررنگ و اساسی در آگاهسازی روسها از روند سرکوب در آن دوره داشت.»
کتابهای اثرگذار زیادی در طول تاریخ در رابطه با موضوع اردوگاههای کار اجباری نوشته شده است. کتاب خالکوب آشویتس و کتاب انسان در جستجوی معنا از این دسته هستند.
وحشت، اختناق، سرکوب
قصهی حفظ و انتشار «مجمعالجزایر گولاگ» یکی داستان است پر آب چشم. از آنجا که کاگب همهی اموال آلکساندر سولژنیتسین در مسکو را بهتدریج از سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷ ضبط و تصاحب کرد، نویسنده برای از دست نرفتن سالها مطالعه و پژوهش نسخههایی ماشینشده و آمادهی چاپ کتاب را نزد دوستانش به امانت گذاشت. نسخهی اصلیِ «مجمعالجزایر گولاگ» با تصحیحات نهایی نزد آرنولد سوسی، وکیل و وزیر سابق آموزش استونی، ماند که در دوران حبس سولژنیتسین در زندان لوبیانکا در سال ۱۹۴۵ با او همبند بود. سوسی این نسخه را به دخترش، هِلی، سپرد و او نیز تا فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ با همهی توان از امانت پدر محافظت کرد.
ملاحظات امنیتی هرگز به سولژنیتسین فرصت نداد که پیش از انتشار، نسخهی کامل اثرش را یکجا بازبینی و تصحیح کند، زیرا از ترس اینکه مبادا حین کار دستگیر و ثمرهی تلاشهایش نابود شود، در تمام سالهای تألیف «مجمعالجزایر گولاگ» میان منازل دوستانِ امینش در رفتوآمد بود تا هر بار بر بخشی که نزد آنها به امانت گذاشته بود جدا جدا کار کند.
قتل یا خودکشی
کاگب در سال ۱۹۷۳ پس از کنکاش فراوان به یکی از سه نسخهی موجود از «مجمعالجزایر گولاگ» در خاک شوروی دست یافت. این نسخه در اختیار منشیِ امین سولژنیتسین، الیزابت ورونیانسکایا، بود. جسد به دار آویختهی او در راهپلهی خانهی خودش پیدا شد و هر دو فرضیهی قتل و خودکشی همزمان دربارهی مرگ او مطرح شد. سولژنیتسین که پیشتر اصرار داشت کتابش را بار نخست در روسیه منتشر کند، از پی این حادثه، فوراً به ناشری در فرانسه مجوز داد تا «مجمعالجزایر گولاگ» را در کریسمس همان سال چاپ و توزیع کند.
ترجمهی همزمان به چندین و چند زبان
خبر انتشار این اثر پژوهشی سترگ چنان در جهان صدا کرد که در عرض چند ماه به چندین و چند زبان ترجمه شد و نسخههای انگلیسی و فرانسوی جلد یک تا بهار و تابستان سال بعد در اختیار خوانندگان مشتاق قرار گرفت.
احتمالاً بعد از «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» (One Day in the Life of Ivan Denisovich)، «مجمعالجزایر گولاگ» محبوبترین اثر آلکساندر سولژنیتسین در میان خوانندگان غربی باشد که تا به امروز سی میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است.
بلافاصله پس از چاپ کتاب خارج از مرزهای روسیه، نسخهی غیرقانونی آن از طریق سامیزدات به دست خوانندگان در خاک کشور نیز رسید اما تنها پس از فروپاشی شوروی بود که «مجمعالجزایر گولاگ» رسماً در اختیار همهی خوانندگان هموطن قرار گرفت.
ترجمهی عبدالله توکل از دو بخش یک و دو که جلد اول «مجمعالجزایر گولاگ» را تشکیل میدهند در سال ۱۳۶۶ در انتشارات «سروش» (انتشارات صدا و سیما) و ترجمهی احسان سنایی اردکانی از همین جلد سال ۱۴۰۲ در نشر «مرکز» به چاپ رسیدند. علی بندری هم در هجدهمین قسمت پادکست «بی پلاس» به بررسی این کتاب و هر دو ترجمهی فارسی آن پرداخته است.
تبعید، سرطان، بلندآوازگی و دوباره تبعید
با پایان یافتن دورهی محکومیت، سولژنیتسین بلافاصله به روستایی در جنوب قزاقستان تبعید شد و به همین خاطر ابتلایش به سرطان تا پخش شدن آن تشخیص داده نشد. در ۱۹۵۴ سرانجام اجازهی بستریشدن در بیمارستانی در تاشکند برای او صادر شد و تجربهی از سر گذراندن این بیماری سخت دستمایهی رمان «بخش سرطان» (Cancer Ward) او شد. انتشار داستان «یک روز ایوان دنیسوویچ» (One Day in the Life of Ivan Denisovich) در نشریهی اتحادیهی نویسندگان شوروی نام او را بر زبانها انداخت. انتشار رمانهای «درخت بلوط و گوساله» (The Oak and the Calf)، بخش نخست «چرخ سرخ» (The Red Wheel) و همینطور «در حلقهی اول» (In the First Circle) سرانجام نوبل ادبیات ۱۹۷۰ را نصیب سولژنیتسین کرد اما نویسنده که میترسید با سفر به سوئد امکان بازگشت به کشور را از دست بدهد، از دور پذیرای این جایزهی گرانقدر بینالمللی شد. البته ممنوعالورودی و سلب تابعیت شوروی کمترین چیزی بود که سولژنیتسین باید نگرانش میبود، چون اذیت و آزار نظاممندِ حکومت پس از عالمگیر شدن آوازهی او تا جایی شدت گرفت که در سال ۱۹۷۱ سوءقصدی ناموفق به جان او ترتیب داده شد. سولژنیتسین پس از انتشار «مجمعالجزایر گولاگ» در پاریس در سال ۱۹۷۴ از اتحاد جماهیر شوروی اخراج و از آنجا به آلمان غربی و سپس به سوئیس رفت و سرانجام در ایالات متحدهی آمریکا ساکن شد. سولژنیتسین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۴ به روسیه بازگشت و تا پایان عمر در وطن خود زندگی کرد.
از آلکساندر سولژنیتسین دیگر چه کتابهایی در بازار ایران هست؟
• «واقعهی ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا»، نشر ثالث، ترجمهی رفیع رفیعی.
• «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ»، فرهنگ نشر نو، ترجمهی رضا فرخفال.
• «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ»، کتابسرای تندیس، ترجمهی فهیمه توزندهجانی.
• «خانه ماتریونا»، نشر ماهی، ترجمهی عبدالرضا ناطقی.
• «داستانهای کوتاه کوتاه»، نشر عنوان، ترجمهی مریم سامعی.
• «بخش سرطان»، نشر امیرکبیر، ترجمهی سعدالله علیزاده.
منتقدین دربارهی «مجمعالجزایر گولاگ» چه میگویند؟
• «مجمعالجزایر گولاگ به خودی خود توانست مقدمات به زیر کشیدن یک امپراطوری بیرحم و گسترده را فراهم آورد.» (دوریس لسینگ، نویسندهی انگلیسی و برندهی نوبل ادبیات ۲۰۰۷)
• «تا پیش از انتشار مجمعالجزایر گولاگ کمونیستها و متحدانشان به پیروانشان اینطور القا میکردند که تقبیح و انتقاد از رژیم شوروی صرفاً پروپاگاندای بورژوازی است اما این کتاب هرچه رشته بودند را پنبه کرد.» (آیزایا برلین، فیلسوف و نظریهپرداز مطرح انگلیسی)
• «مجمعالجزایر گولاگ مهمترین اثر تألیفی قرن بیستم است.» (جوردن پترسون، روانشناس شناختهشدهی کانادایی)
طرفداران «مجمعالجزایر گولاگ» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
• «قصههای کلیما»، نوشتهی وارلام تیخونوویچشالاموف، نشر ماهی، ترجمهی ابراهیم اقلیدی.
• «ظلمت در نیمروز»، نوشتهی آرتور کستلر، نشر نیماژ، ترجمهی اسدالله امرایی / نشر ماهی، ترجمهی مژده دقیقی.
• «شوک آینده»، نوشتهی الوين تافلر، فرهنگ نشر نو، ترجمه حشمتالله كامرانی؛ با پیشگفتاری از شهیندخت خوارزمی.
• «جادهای به اسکله ویگان»، نوشتهی جورج اورول، نشر مجید (بهسخن)، ترجمهی رضا فاطمی.
• «نفوس مرده»، نوشتهی نیکلای گوگل، نشر فرهنگ معاصر، ترجمهی کاظم انصاری.
مروری بر آنچه خواندیم
• «مجمعالجزایر گولاگ»، ناداستانی در هفت بخش و سه جلد، شرح مبسوطی است از تاریخ و سازوکار ادارهی کل اردوگاههای کار و اصلاح یا «گولاگ» از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۵۶.
• آلکساندر سولژنیتسین در سال ۱۹۷۰ و پیش از انتشار «مجمعالجزایر گولاگ» برندهی جایزهی ارزندهی نوبل ادبیات شد.
• «مجمعالجزایر گولاگ» به بیش از سیوپنج زبان از جمله فارسی ترجمه شده و بیش از سی میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
• تابعیت سولژنیتسین پس از انتشار «مجمعالجزایر گولاگ» از او سلب شد و این نویسنده تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خارج از مرزهای وطنش زندگی کرد.
• «مجمعالجزایر گولاگ» را شاهکاری ادبی و سندی واضح علیه جنایات رژیم شوروی میدانند که نقشی پررنگ و اساسی در آگاهسازی روسها از روند سرکوب در آن دوره داشت.
یک جرعه از کتاب
درباره نویسنده
سوالات متداول
• «مجمعالجزایر گولاگ مهمترین اثر تألیفی قرن بیستم است.» (جوردن پترسون، روانشناس شناختهشدهی کانادایی)