جغد سیاه
معرفی خواندنی‌ترین کتاب‌ها
دسته بندی: فانتزی

دختر مهتاب

سو لین تان
7 دقیقه
دختر مهتاب
747
0
سفر اودیسه‌وار یک دختر جوان
درباره‌ی رمان «دختر مهتاب»

معرفی کتاب

یک داستان با الهام از اساطیر چینی درباره‌ی شینگ ین، دختر الهه‌ی ماه. سال‌ها قبل در سرزمین افلاک، الهه‌ی ماه اکسیر جاودانگی را می‌دزدد و می‌نوشد. امپراطور افلاک متوجه این داستان می‌شود و الهه‌ی ماه را برای همیشه به ماه تبعید می‌کند. هیچ‌کس خبر نداشته که الهه‌ی ماه باردار است و با خوردن اکسیر، نه‌تنها خودش بلکه دخترش را هم جاودانه و نامیرا کرده. او بارها به دخترش هشدار می‌دهد که به نورها نزدیک نشود و جادوی خودش را مخفی نگه دارد، اما دخترش (شینگ ین) کوتاهی می‌کند و ملکه‌ی افلاک متوجه حضور شخص غریبه‌ای در ماه می‌شود. حالا شینگ ین مجبور است تنهایی از ماه برود و مخفی شود. او قبل از رفتن به مادرش قول می‌دهد که او را از ماه ببرد و نجاتش دهد. «دختر مهتاب» رمانی است گیرا که خوانندگان را به دنیایی از جادو، اسطوره و خودشناسی می‌برد. سفری است فراموش‌نشدنی با دختر جوانی به‌نام شینگ ین که سرنوشت خود را در آغوش می‌گیرد و با چالش‌های بزرگی روبه‌رو می‌شود و در نهایت جایگاه خود را در قلمروی خدایان پیدا می‌کند.

سخن نویسنده کتاب دختر مهتاب

«دختر مهتاب» در چه گونه‌ی ادبی است؟

«دختر الهه ماه» رمانی طلسم‌کننده است که توسط نویسنده مشهور نوشته شده است. این داستان دلربا، خوانندگان را به سفری فریبنده در دنیایی از اسطوره و جادو می برد و عناصری از فانتزی، ماجراجویی و خودیابی را در هم می آمیزد. این کتاب با محیط های تخیلی غنی و شخصیت های جذاب خود، تجربه خواندنی غوطه ور را ارائه می دهد که خوانندگان را با اشتیاق ورق می زند. «دختر مهتاب» رمانی است در ژانر فانتزی. در این ژانر ماجرا حرف اول را می‌زند و «دختر مهتاب» نیز از این قاعده مستثنی نیست. رمانی است ماجراجویانه پر از فراز و فرود، پر از گره‌افکنی و پر از تعلیق. 

بخشی از کتاب دختر مهتاب

راوی رمان

روایت رمان از زاویه‌ی دید دانای کل روایت می‌شود. با یک راوی شوخ و شنگ که بار اصلی پیش‌برنده‌ی رمان بر دوش اوست.

شخصیت‌ اصلی رمان «دختر مهتاب»

شینگ ین شخصیت اصلی رمان است. در ظاهر شخصیتی است معمولی، پیچیدگی ندارد و در ابتدا ذهن خواننده را درگیر خود نمی‌کند. شخصیتی است که خوش‌شانس هم هست. مغرور و خودخواه. داستان درباره‌ی اوست. تضادهایی چون عشق و نفرت، زیبایی و زشتی در او دیده می‌شود و سیر دگرگونی شخصیتی‌اش رمان را خواندنی می‌کند. 

مضامین «دختر مهتاب»

خلاصه‌اش می‌شود اینکه دختر مهتاب درباره‌ی ارزش عشق است. از طرف دیگر درباره‌ی جاودانگی هم هست. اینکه عمر بی‌پایان هم نمی‌تواند از یک فرد انسان کاملی سازد. از طرف دیگر «دختر مهتاب» رمانی است که در موضوعات خودشناسی، رشد شخصی و تعادل بین قدرت و مسئولیت نیز حرف برای گفتن دارد. اینکه هر قدر قدرت انسان بیشتر باشد، مسئولیتش هم بیشتر می‌شود. رمان بر منحصربه‌فرد بودن تک تک آدم‌ها نیز تأکید می‌کند. شینگ ین بچه‌ای است دارای خصوصیات معمولی اما در آخر رمان، او را با دید دیگری می‌بینیم. تأکید بر روی فردیت از مضامین مهم «دختر مهتاب» است. شجاعت، فداکاری، و پیروزی نور بر تاریکی و نیز امید داشتن در تمام لحظات از دیگر مضامینی است که نویسنده‌ی آن قصد دارد در لابه‌لای سطور این رمان فانتزی بیان کند.
اما نباید فراموش کرد که شاید از مهم‌ترین مضامین و هدف‌های نویسنده در نوشتن این رمان مسئله‌ی هویت است. در «دختر مهتاب»، ما زندگی خارق‌العاده‌ی شینگ ین زن جوانی را دنبال می‌کنیم که هویت واقعی خود را کشف می‌کند و برای تحقق بخشیدن به سرنوشت خود تلاش می‌کند. 

مضامین کتاب دختر مهتاب

شخصیت‌پردازی «دختر مهتاب»

نه سیاه سیاه و نه سفید سفید. شخصیت‌های آن خاکستری‌اند. همه‌شان دارای نقاط ضعف و قوت اخلاقی‌اند. خطا می‌کنند، کارهای درست انجام می‌دهند و... . شخصیت‌پردازی این رمان از ویژگی‌های قوتش است.

بازتاب انتشار «دختر مهتاب»

کتاب «دختر مهتاب» در سال ۲۰۲۲ منتشر شد و به‌وقت انتشار به یکی از پرطرفدارترین و معروف‌ترین کتاب‌های فانتزی در سراسر دنیا بدل شد. دیری نپایید که سروصدای بسیاری به پا کرد و ادبیات مشرق‌زمین و اساطیر چینی را در مغرب‌زمین پرآوازه کرد. به زبان‌های متعددی ترجمه و کتابش برگزیده‌ی بهترین کتاب سال در نشریاتی چون «یو. اس. تودی» و «ساندی تایمز» شد.

پیشنهاد برای علاقه‌مندان این کتاب

کتاب معجزه‌های خواربار‌فروشی نامیا نوشته کیگو هیگاشینو
کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد نوشته اکسی اوه
کتاب سایه های میان ما نوشته تریشیا لونسلر

Separator

یک جرعه از کتاب

باوجود این تلخی‌های زودگذر، من در خانه‌ام خوشبخت بودم، هر چند جای خالی چیزی در زندگی‌مان احساس می‌شد. آیا احساس تنهایی می‌کردم؟ شاید؛ بااین‌حال، فرصت کمی برای فکرکردن به تنهایی‌ام داشتم. هر روز صبح مادرم به من درسِ خواندن و نوشتن می‌آموخت. مرکب را با سنگ آسیاب می‌کردم تا مایه‌ی خمیرمانند سیاه و براقی به دست آید و مادرم با حرکات نرم و زیبای قلمش یادم می‌داد چطور حروف را بنویسم. از درس‌هایی که یادم می‌داد لذت می‌بردم، ولی کلاس‌های مورد علاقه‌ام کلاس‌هایی بودند که با پینگ‌ئو داشتم. نقاشی‌ام بد نبود، قلاب‌دوزی‌ام افتضاح بود، اما عاشق موسیقی بودم. چگونگی درهم‌تنیدن ملودی‌ها احساسی را در من برمی‌انگیخت که قادر به توضیحش نبودم، حالا می‌خواست حس تارهای ساز زیر انگشتانم باشد یا آوازی که بر لبانم جاری می‌شد. از آنجا که شاگرد دیگری نبود تا وقت کلاس را به خود اختصاص دهد، خیلی زود نواختن فلوت و قانون را یاد گرفتم و هنوز چند سال بیشتر نگذشته بود که از پینگ‌ئو هم جلو زدم. به مناسبت تولد پانزده‌سالگی‌ام مادرم فلوتی کوچک از سنگ یشم سفید به من هدیه داد و من آن را داخل کیفی ابریشمی می‌گذاشتم و از کمرم آویزان می‌کردم و همه‌جا با خودم می‌بردمش.
وقتی سرم را بلند کردم، دیدم که اشک‌هایم پارچه‌ی سفید و نازک لباسش را خیس کرده‌اند. تازه آن‌وقت بود که متوجه شدم لیوای فقط جامه‌ی زیر به تن دارد، حتماً از خواب پریده و با عجله سراغم آمده بود. قلبم تندتند می‌زد، هر چند پیش‌از‌آن هزار بار در لباس‌پوشیدن به او کمک کرده بودم. سعی کردم با گوشه‌ی آستینم لباسش را خشک کنم. دستم که به لیوای خورد قلب او هم تندتر زد و بازوهایش را محکم‌تر دور من حلقه کرد و آتش به جانم زد. سال‌ها دوستی‌مان در یک لحظه به باد رفت؛ جوری به هم نگاه می‌کردیم که انگار اولین بار است همدیگر را می‌بینیم. لیوای دیگر آن پسر جوانی نبود که با او دوست شده بودم، همان کسی که همیشه با من شوخی می‌کرد و سربه‌سرم می‌گذاشت. تماس دست‌هایش آتشی در من شعله‌ور می‌کرد و نگاهش نفسم را بند می‌آورد. دستم را بلند کردم تا چند تار موهای سیاهش را از صورتش کنار بزنم که آشفته روی ردای سپیدش رها شده بودند. لب‌هایم از هم باز شدند. لیوای با چشمانی به تیرگی آسمان نیمه‌شب به دهانم نگاه کرد، بعد خم شد و محکم و در عین‌حال با ملایمتی آرزومندانه مرا بوسید. نفس عمیقی کشیدم. از بدنش بوی پاکیزگی به مشام می‌رسید که با عطر گل‌های حیاط در هم آمیخته بود.
به انعکاس تصویرم در آینه نگاه کردم. موهای سیاهم تا کمرم آمده و پوستم به‌خاطر بیرون‌ماندن در روز آفتاب‌سوخته شده بود. شاید ظاهرم چندان چشمگیر نبود، اما از دیدن خودم احساس رضایت کردم؛ حتی چال کوچک چانه‌ام که ملکه آن را نشانه‌ی کج‌رفتاری می‌دانست به نظرم قشنگ بود. خواستم یکی از لباس‌های همیشگی‌ام را بپوشم، ولی بعد یک ردای ابریشم آبی روشن انتخاب کردم که نقشی از پرندگان رنگارنگ را بر آن سوزن‌دوزی کرده بودند. لباس را به تن کردم و یکی از سارهای سبزرنگ بال‌هایش را باز کرد و دور دامن لباسم چرخی زد. جوهر هستی‌ام بدون شک قوی‌تر شده بود. تازگی پیش مین غرغر کرده بودم که همه‌ی لباس‌هایم ساده و معمولی‌اند و مین هم یکی از دوستانش که خیاط ماهری بود، خواست این لباس را برایم بدوزد. پیش‌ازاین جز رداهای سفید چیزی در کمد لباس‌هایم نداشتم. شکایتی نداشتم، چون این لباس‌ها مرا یاد مادرم می‌انداخت. ولی حالا زندگی‌ام جان دیگری گرفته و رنگی شده بود. امروز با وسواس بیشتری لباس پوشیدم، تابه‌حال هرگز به ظاهرم این‌قدر اهمیت نداده بودم. با قدم‌های نرم و سبک از حیاط گذاشتم و به‌سمت اتاق لیوای رفتم، ولی بیرون آن ایستادم. نکند همه‌ی این‌ها خواب‌وخیال بوده باشند؟ شاید لیوای فراموش کرده بود. از آن هم بدتر، شاید پشیمان شده بود. بر خودم مسلط شدم، صاف ایستادم و درهای اتاق لیوای را باز کردم.
Separator

خلاصه کتاب

در فصل اول نویسنده به معرفی قهرمان رمان، شینگ ین می‌پردازد و زندگی عادی‌ای او را توصیف می‌کند. زندگی‌ای قبل از کشف شخصیت واقعی‌اش.
در فصل دوم، شینگ ین با پیر خردمندی که در جهان نقش عظیمی دارد روبه‌رو می‌شود و با شخصیت واقعی‌اش و آنچه به ارث برده آشنا می‌شود.
در فصل بعدی شینگ ین را می‌بینیم که با توانایی‌های تازه کشف‌شده‌ی خود آشنا می‌شود و با استفاده از آن‌ها هم خود و هم دیگران را به خطر می‌اندازد. استفاده از این قدرت‌های لامتناهی احتیاج به تمرین و تمرکز دارد و او هم همین تمرین‌ها را انجام می‌دهد.
در فصل بعدی شینگ ین اتحادی از گروه‌های متنوع را با یک هدف مشترک ایجاد می‌کند و با همین گروه است که سفری به قلمروهای ناشناخته آغاز می‌کند. به سرزمین‌هایی که نیروهای ناشناخته و افسانه‌ای و عمدتاً شرور زیست می‌کنند و مقابله با آن‌ها برای گروه شینگ ین چالش بزرگی است.
در فصل ششم شینگ ین از پیشگویی‌هایی با خبر می‌شود که سرنوشت او را بیان می‌کنند و این آغاز یک سلسله مبارزه‌ی درونی است که در فصل هفتم جزییاتش را می‌خوانیم. از تردیدهایش، از اینکه هویتش چیست، و اینکه هدفش چه باید باشد و اینکه باید سنگینی مسئولیت‌هایش را به دوش بکشد. 
فصل هشتم، فصل پایانی رمان است که شرح نبرد شینگ ین با نیروهای بدخواه است.
Separator

درباره نویسنده

نویسنده‌ی کتاب «دختر مهتاب»، سو لین تان با الهام از اسطوره‌ها و افسانه‌هایی که در کودکی عاشق آن‌ها شد، فانتزی می‌نویسد. کتاب‌های او نامزد جوایز متعددی شده‌اند. متولد مالزی است و قبل از سکونت در هنگ‌کنگ، سال‌ها در لندن و فرانسه تحصیل کرد. علاقه‌اش به داستان و قصه‌گویی با هدیه‌ای از پدرش آغاز شد؛ یک مجموعه داستان از نویسندگان بزرگ جهان. جز نوشتن و خواندن، او علایق دیگری هم دارد، از جمله کوه‌نوردی و گشت و گذار در طبیعت.
Separator

سوالات متداول

هم بله و هم نه! رمان فانتزی و ماجراجویانه است و فضای نوجوانانه‌ای در رمان وجود دارد اما با مضامینی که در کتاب هست، هر علاقه‌مند به ادبیاتی می‌تواند آن را بخواند و لذت ببرد.
اول به علاقه‌مندان به جهان فانتزی‌ها. بعد آن‌ها که از خواندن درباره‌ی اساطیر میلی سیری‌ناپذیر دارند، بخصوص اساطیر از جنس شرق آسیا.
Separator

کتاب‌های مشابه

Separator

نظر کاربران

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.