حکایت سقوط مردی به قعر تاریکی
معرفی کتاب
«زوال بشری» که با نامهای دیگری مثل «نه آدمی»، «دیگر انسان نیست» و «بشر مطرود» نیز شناخته میشود، به قلم نویسندۀ مشهور ژاپنی اسامو دازای نوشته شده است. این رمان با بررسی پیچیدگیهای شرایط انسانی و با نگاهی خوشساخت، نزول یک مرد به سمت تباهی را به تصویر میکشد. «زوال بشری» گواهی بر نبوغ ادبی دازای و میراث ماندگار او است.
بخش زیادی از زندگی خود دازای در ماجرای شخصیت اصلی -اوبا یوزو- دیده میشود.
نویسنده پس از آنکه در سال 1948 این اثر دروننگر و جاودانه را به اتمام رساند، به زندگی خود پایان داد.
ماجرای زوال بشری چیست؟
این رمان نیمه اتوبیوگرافیک، روایت مرد جوان افسردهای به نام یوزو است، که تجاوز جنسی، فقر، اعتیاد و خودکشی را تجربه کرده و گرفتار احساس بیگانگی عمیق و قطع ارتباط با دنیای اطرافش است. یوزو همگام با برقراری روابط مختلف و درگیری با انتظارات اجتماعی، با هویت خود و فشار شدید برای انطباق با هنجارهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکند. سفر یوزو که در چرخهای از رفتارهای خودویرانگر افتاده، هم غمانگیز و هم عمیقاً تکاندهنده است.
به طور کلی داستان، انحطاط اخلاقی، جسمی، عاطفی یوزو را روایت میکند. و البته سقوط او به یک دنیای تاریک در جنایت، خودکشی، روسپیها، الکل و مرفین.
داستان در سه بخش به نام دفترچه یادداشت نوشته شده است؛ هر کدام به طور فزایندهای تلختر از قسمت قبلی.
مضامین کتاب زوال بشری
موضوعات زیادی از تأثیرات مخرب فشار جامعه گرفته تا قدرت دگرگونکنندۀ ارتباط انسانی مواردی است که نویسنده به آنها میپردازد. خوانندگان طی همسفر شدن با یوزو با سؤالات عمیقی در مورد ماهیت هویت، اصالت، و تعلق خاطر در دنیایی که اغلب احساس بیتفاوتی و خصومت را القا میکند، مواجه میشوند.
یوزو اوبا شخصیت اصلی داستان بهعنوان جذابترین کاراکتر، سعی بر رمزگشایی از معنای انسان بودن و چگونگی دستیابی به آن دارد و با مبارزات همیشگیاش در این راستا شما را تحت تأثیر قرار میدهد.
شخصیتپردازی و شباهت نویسنده با شخصیت اصلی داستان
حجم عظیمی از عناصر زندگینامهای دازای در این اثر به چشم میخورد. دازای نیز مانند یوزو از تحصیل خود غافل شد و به مارکسیسم، روسپیها و الکل علاقهمند شد. هر دو در خانوادههای ممتاز به دنیا آمدند و از این بابت احساس گناه میکردند. هر دوی آنها با غرق شدن در ساحلی در کاماکورا با مهمانداران جوان بار اقدام به خودکشی کردند. یوزو و دازای هر دو زنده ماندند و هر دو زن مردند. هر دو به داروهای مسکن بر پایۀ مورفین معتاد شدند. دازای در پایان با غرق کردن خود، به مرگی خودخواسته تن داد. مکان یوزو ناشناخته باقی مانده است، اگرچه او هم ممکن است همین کار را کرده باشد.
سبک و نثر نویسنده
رمان به زبان اول شخص نوشته شده است که به آن عمق روانی و حال و هوایی صمیمی میدهد.
نویسنده از طریق نثر زنده و روایت دروننگر، خوانندگان را به دنیای درونی شخصیتهایش دعوت میکند و عمیقترین ترسها، امیال و آسیبپذیریهای آنها را آشکار میکند. رمان با لحنی مالیخولیایی و لحظاتی مملو از طنز تلخ روایت میشود.
شخصیت های داستان
1. یوزو اوبا
او یک هنرمند جاهطلب است که مورد آزار پدرش قرار گرفته و احساس میکند از دیگران جدا شده است. او سعی دارد ژرفای رنج درونیاش را زیر نقاب دلقکی پنهان کند.
2. پدر
پدر خشن است و یوزو را برای دنبال کردن هنر تشویق نمیکند.
3. تاکیچی
یوزو و تاکیچی دوستان دبیرستانی هستند و مشترکاً به هنر غربی علاقه دارند.
4. ماسائو هوریکی
او دوست یوزو است و او را با علایق دنیوی بیشتری آشنا میکند. هوریکی مانند یک شیطان بر روی شانۀ یوزو عمل میکند، زمانی که او در ضعیفترین حالت خود است ظاهر میشود، رفتار نادرست او را فعال میکند و او را به سمت اشتباه سوق میدهد.
5. سونکو
مهماندار کافهای که یوزو او را در آن ملاقات میکند. رنج مشترکی که بین آن دو بود، آنها را به این نتیجه میرساند که خودکشی کنند.
6. یوشیکو
یوشیکو، دختری که در یک مغازه سیگار فروشی یوزو را میبیند و با او ازدواج میکند، او هفده ساله است.
از اوسامو دازای دیگر چه کتابهایی منتشر شده است؟
• در باب عشق و زیبایی، نشر نیماژ
• شایو، نشر کتاب فانوس
• خورشید رو به غروب، نشر نیماژ
• صبح خاکستری، نشر نیماژ
طرفداران «زوال بشری» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
کتاب سقوط، اثر آلبر کامو
کتاب دکتر ژیواگو، اثر بوریس پاسترناک
کتاب آبلوموف، اثر ایوان گنچاروف
مروری بر آنچه خواندیم
• «زوال بشری» که با نامهای دیگری مثل «نه آدمی»، «دیگر انسان نیست» و «بشر مطرود» نیز شناخته میشود.
• «زوال بشری» روایت مرد جوانی با نام یوزو است،گرفتار احساس بیگانگی عمیق و قطع ارتباط با دنیای اطرافش.
• داستان در سه بخش به نام دفترچه یادداشت نوشته شده است.
• خوانندگان طی همسفر شدن با یوزو با سؤالات عمیقی در مورد ماهیت هویت، اصالت، و تعلقخاطر در دنیایی که اغلب احساس بیتفاوتی و خصومت را میپروراند، مواجه میشوند.
• حجم عظیمی از عناصر زندگینامهای دازای در این اثر به چشم میخورد. شخصیت اصلی رمان یعنی یوزو، تجربیات خود نویسنده را از سر میگذراند.
• اوسامو دازای (نام اصلی: شوجی توشیما) یکی از مشاهیر ادبیات ژاپن است که در سن سی و هشت سالگی (به سال ۱۹۴۸)، پس از چند تجربۀ ناموفق خودکشی، توانست به زندگی خود پایان دهد.
یک جرعه از کتاب
روزگار میگذرد.
من تاکنون فقط در رنج و مشقت بسیار زیستهام. بله، در "دنیای انسانها" تنها اندیشۀ صادقانهای که میشود به درک آن رسید، همین رنج و مشقت است.
روزگار میگذرد.
خلاصه کتاب
یوزو همراه خواهر و برادرش با پدرشان ملاقات میکنند و پدر از بچهها میپرسد که چه هدایایی دوست دارند دریافت کنند و پاسخ آنها را در یک دفتر یادداشت میکند. یوزو نمیتواند پاسخ دهد زیرا چیزی برای آرزو کردن ندارد و در عین حال نمیخواهد پدرش را ناامید کند. به همین دلیل در نیمههای شب به دنبال دفترچه یادداشت پدرش میگردد تا آخرین پیام را بنویسد و پدرش را شاد کند.
او کاملاً روشن میکند که خدمتکاران به او تجاوز جنسی میکنند، اما نصیحت دیگران را هم بیاثر میداند.
یوزو کسی است که از دیگران میترسد زیرا معتقد است که نمیتواند حتی سادهترین خواستههای مردم را به درستی درک کند. او برای تسهیل روابط خود با دیگران، یک شخصیت کمدی از خود خلق میکند.
تاکیچی، دوست دبیرستانیاش، دست او را خوانده، ادعا میکند متوجه ظاهرسازی در رفتار او شده است. یوزو به دلیل نگرانی از افشاگری او سعی میکند با تاکیچی کنار بیاید. او تاکیچی را در یک روز بارانی به محل زندگی خود میکشاند و عفونت گوش تاکیچی را درمان میکند. تاکیچی با ناراحتی یوزو را تحسین میکند و به او اطمینان میدهد که دختران زیادی جذب او خواهند شد.
تاکیچی یک خودنگاره از ون گوگ به یوزو نشان میدهد و از آن به عنوان "تصویر یک روح" یاد میکند. یوزو متوجه میشود که هنر، صادقانه میتواند جنبههای تاریک و زخمی انسانها را به تصویر بکشد. او شروع به خلق چندین خودنگاره میکند که آنها را فقط به تاکیچی نشان میدهد و او اعلام میکند که یوزو روزی نقاش مشهوری خواهد شد.
با وجود تمایل یوزو برای حضور در مدرسۀ هنر، پدرش او را در کالج توکیو ثبتنام میکند. در هر صورت یوزو اغلب از رفتن به کلاسها شانه خالی میکند. هوریکی که در کلاسی با او آشنا میشود، یوزو را با عشق به الکل، سیگار و روسپیها آشنا میکند. او همچنین یوزو را به یک جلسۀ کمونیستی مخفیانه میکشاند، که یوزو معمولاً در آن شرکت میکند زیرا جو آنجا را دوست دارد.
بالاخره مدرسه پدر یوزو را از غیبت او مطلع میکند.
در این زمان، او در یک کافه با تسونکو(مهماندار کافه) روبرو میشود. رنج سونکو، یوزو را تحت تاثیر قرار میدهد و آنها یک شب فوقالعاده را با هم سپری میکنند. اما یوزو سونکو را ترک میکند. یک ماه بعد، او با هوریکی، به کافه میآید. هوریکی در ابتدا قصد دارد سونکو را ببوسد، اما با نگاهی دقیقتر، ظاهر رقتانگیز دختر او را ناامید میکند. ترحم یوزو نسبت به سونکو، او را وادار میکند تا زمانی که از هوش برود الکل مصرف کند. او روز بعد به تسونکو پیشنهاد خودکشی دونفره میدهد.
هردوی آنها به طور همزمان به داخل آب میپرند، اما فقط یوزو زنده میماند. خانوادۀ او از اقدام یوزو برای خودکشی خشمگین هستند، اما یوزو فقط روی سونکو متمرکز شده است. او پس از مرخص شدن از بیمارستان مورد بازجویی پلیس قرار میگیرد.
یوزو پس از اخراج از کالج به خانۀ فلت فیش نقل مکان میکند، جایی که نمیتواند آنجا را ترک کند. وقتی که فلت فیش از او میپرسد میخواهد چه کار کند، یوزو پاسخ میدهد که میخواهد نقاش شود. در ادامه، یوزو به خانه هوریکی میگریزد و در آنجا با شیزوکو آشنا میشود. بیوهای که یوزو را به عنوان کاریکاتوریست استخدام میکند و به او اجازه میدهد با او و فرزندانش زندگی کند. او سرانجام شیزوکو را به دلیل غم و اندوه بی حد و اندازهاش ترک میکند.
او در یک مغازۀ سیگار فروشی با باکرهای جوان به نام یوشیکو ملاقات میکند و آن دو ازدواج میکنند. یوشیکو او را متقاعد میکند که از نوشیدن دست بکشد. اما دیدارهای هوریکی، که یوزو را تشویق به مستی مجدد میکند، به زودی به شادی آنها پایان میدهد. هوریکی و یوزو در مییابند که یوشیکو یک شب، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. این تراژدی یوشیکو را به یک فرد ویرانشدۀ ترسو تبدیل میکند. در نهایت یوزو یک بسته قرص خواب مصرف میکند و به بیمارستان منتقل میشود. پس از ترخیص، او به دنبال داروخانهای میرود و از آنجا مقداری دارو و مورفین میخرد.
اگرچه به او گفته میشود مورفین به بدی الکل نیست، اما به زودی به طرز ناامیدکنندهای معتاد میشود. به دلیل معتمد بودن، بدهیاش افزایش مییابد و مجبور میشود برای دوزهای بیشتر مرفین به دیگران التماس کند. او با غیر قابل تحمل شدن اوضاع، به پدرش نامه مینویسد تا از اعتیادش حمایت کند. در عوض، فلت فیش و هوریکی به دیدن او میآیند و او را به یک بیمارستان روانی میبرند تا معاینه شود. یوزو پس از مرخص شدن از بیمارستان متوجه میشود که پدرش فوت کرده است. او به حومۀ شهر نقل مکان میکند تا بهبود یابد در حالی که توسط زنی مسنتر که برادرش استخدام کرده از او مراقبت میکند.
یوزو در نهایت خودکشی میکند.
همان شخصیت گمنامی که تصاویر یوزو را در مقدمه توصیف کرده بود، روایت پایانی را نیز ارائه میدهد.
درباره نویسنده
در زندگی مشترک نیز فرجام خوشی نصیبش نشد و هر دو ازدواج او به طلاق ختم گردید.
آثار او به دلیل لحن صریح، صادقانه و گاه بیرحمانه در پرداختن به موضوعاتی مانند مرگ، تنهایی، پوچی و خودویرانگری، مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفتهاند.
مشهورترین و ماندگارترین اثری او «زوال بشری» است که با نامهای دیگری مثل «نه آدمی»، «دیگر انسان نیست» و «بشر مطرود» نیز در ایران شناخته شده و به چاپ رسیده است. از آثار دیگر این نویسندۀ توانا میتوان به «در باب عشق و زیبایی»، «صبح خاکستری» و «شایو» اشاره کرد.
سوالات متداول
• نه آدمی، ترجمۀ مرتضی صانع، نشر کتاب فانوس
• دیگر انسان نیست، ترجمۀ سیده سحر ساغروانیان، نشر طلوع مجد