دربارهی رمان «مرگ قسطی»
معرفی کتاب
«مرگ قسطی» دومین رمان لویی فردینان سلین است. در «مرگ قسطی» نویسنده زندگی کودکی و نوجوانی خودش را روایت میکند. روایتکنندهی رنجها و ناکامیهای مردم فرانسه در دوران عصر طلایی میشود که به بیقیدی و خوشبختی در تاریخ فرانسه مشهور است. آنچه که نویسنده سعی در تصویر آن دارد، زندگی کاسبان، کارمندان و نیز کودکان و نوجوانانی از طبقهی متوسط و پایین جامعهی فرانسه در نیمهی اول قرن بیستم است. سلین در این رمان زندگی را تحلیل میکند. میگوید همهی انسانها زندگی میکنند تا بمیرند. گریزی از مرگ نیست و این زمان است که انسان را به مرگ نزدیک میکند.
جایگاه رمان در میان آثار سلین
«مرگ قسطی» دومین کتاب از سهگانهی لوئی فردینان سلین است. « کتاب سفر به انتهای شب »، کتاب اول است و «قصر به قصر» کتاب سوم. نکتهی جالب اینجاست که «مرگ قسطی» دنبالهای هم داشت که دستنوشتههای آن وقتی سلین از ترس برخورد فرانسویها به اتهام جانبداریاش از نازیها از پاریس گریخت، گم شد و پس از سالها پیدا و با عنوان «جنگ» منتشر شد.
«مرگ قسطی» در چه گونهی ادبی جای میگیرد؟
مانند دیگر آثار سلین مثل «سفر به انتهای شب»، «جنگ» و «قصر به قصر»، در «مرگ قسطی» هم رگههایی از زندگی نویسنده را در رمان میبینیم. در واقع «مرگ قسطی» را جزو گونهی «رمان- زندگینامه» دانستهاند. آثاری که از تجارب زندگی شخصی نویسنده مایه میگیرد. «مرگ قسطی» داستان کودکی و نوجوانی لوئی فردینان سلین است. او به خانوادهای متوسط متعلق است که شدیداً در زندان قوانین اجتماعی و ارزشهای اخلاقی قرار دارد. در این اثر داستان زندگی فردینان از تولد تا هجده سالگی ترسیم شده. بهگونهای که میتوان شکلگیری ارتباط او با جامعه و قوانین آن را ترسیم کرد. پدر و مادر او همواره در پی تأیید قوانین اجتماع هستند اما او چه بهعنوان کودک و چه بهعنوان نوجوان این قوانین را نقض میکند. در جامعهی ترسیمشده در رمان، دنیای کودکی فردینان غمانگیز و تاریک است. در این دنیا نه جایی برای رنگ شادی است و نه برای سرگرمیهای کودکانه. والدین کودک، تنها به کار و قوانین خشک جامعه فکر میکنند. تنها مادربزرگ کارولین است که با بردن او به سینما، دنیای سرگرمی و رؤیا را به او نشان میدهد.
واکنشها به «مرگ قسطی» چگونه بود؟
جالب است بدانید که وقتی «مرگ قسطی» در سال ۱۹۳۶ منتشر و با استقبال سردی مواجه شد. دلیل این سردی عمدتاً همان عاملی بود که «مرگ قسطی» را زیربنای همهی آثار بعدی سلین کرد و پایهگذار شهرت او بهعنوان زندهکنندهی زبان فرانسه و یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم غرب کرد: نگرش خشن و بیمجامله به سرشت بشر، بدبینی به مناسبات بشری، بیان تند و صریح متکی بر کاربرد عناصر زنده و خشن زبان عامیانه. این هنجارشکنی سلین در سالهای جنگ جهانی دوم نمود تازهای یافت که تا چند سالی پس از پایان جنگ با طرد و تبعید او همراه بود و تنها با فروکش کردن غلیانهای عظیم ناشی از جنگ رفتهرفته به حدی از آرامش و مدارا رسید تا دوباره او را بهعنوان مهمترین نویسندهی قرن بیستم فرانسه مطرح و ماندگار کند. پس از چند دهه مهمترین منتقدان و نظریهپردازان ادبی «مرگ قسطی» را شاهکار سلین مینامند و از بزرگترین رمانهای قرن بیستم. نشان به آن نشان که در سال ۱۳۷۸ در یک نظرسنجی از منتقدان و نویسندگان و خوانندگان در فرانسه، لیستی از دوازده کتاب تاریخ ادبیات فرانسه بهدست آمد که «مرگ قسطی» در جایگاه پنجم جای گرفت. بالاتر از «در جستوجوی زمان از دسترفته»، «بینوایان»، «صومعهی پارم» و «بابا گوریو». باورتان میشود!
دلایل استقبال از «مرگ قسطی» چیست؟
در یک جمله: استفاده از زبان محاوره و عامیانه در «مرگ قسطی» یکی از دلایل استقبال مخاطبان بود. سلین را زندهکننده و احیاکنندهی زبان فرانسه میدانند. نویسندهای که با شکستن دیوارهای کهنهی زبان فرانسه و با واژهسازی و عبارتپردازی هنرمندانه و صراحت و رکگویی نامتعارفش در برقراری ارتباط با خواننده و بیدار و هشیارکردن او توانسته در رمان معاصر بدعتهایی بهوجود بیاورد.
لویی فردینان سلین در «مرگ قسطی» میخواهد چه بگوید؟
گفتیم که این کتاب روایتی است از دوران کودکی و نوجوانی نویسنده اما این فقط یکی از لایههای «مرگ قسطی» است. در این رمان عظیم لوئی فردینان سلین نویسندهی فرانسوی با خشمی سنجیده و قدرتی کمنظیر، کودکی خود را که همنشین فقر بود حکایت میکند. یکی از برترین ویژگیهای سلین تواناییاش در ملموس ساختن وضعیت دهشتناک فقر است. فقری که نمایشش در ادبیات کاری است بس دشوار. نشان دادن سیهروزی و ابتذال و غمانگیزی فقر در قالب کلمات از عهدهی هر نویسندهای برنیامده. فقر چه از نظر مضمون و چه حالوهوا از عناصر اساسی آثار سلین است. در آثار سلین همه فقیرند. همچنین این رمان نقدی است به یک دوره از فرانسه، به سالهایی که به عصر مدرنیته و صنعت مشهور است تا آنجا که به آن «عصر طلایی» میخواندند. ما با روایتی تلخ از زندگی روزمرهی طبقهی متوسط و فقیر جامعه مواجه میشویم. در این اثر ساختار خانواده در کانون توجه نویسنده است. کلمانس مادر خانواده بیوقفه کار میکند و وقتی هم که کار نمیکند مشغول پخت و پز است. زنی مطیع و تسلیم در برابر خشونتهای همسرش که اوگوست نام دارد. پدر و مادر خانواده هیچ محبتی یا اظهار علاقهای به پسرشان فردینان ابراز نمیکنند. خلاصه اینکه کتاب را میتوان دربارهی «تربیت» دانست.
تأثیر «مرگ قسطی» بر نویسندگان دیگر
از ایران خودمان بگوییم که بیشترین تأثیر را بر جلال آلاحمد گذاشت. اما جالب است بدانید یکی از کسانی که «مرگ قسطی» الهامبخش او بود، سلینجر بود که هولدن گارفیلد «ناطوردشت» او را با لویی فردینان «مرگ قسطی» مقایسه میکنند. دو نوجوان عاصی از زمانه و جامعهی خود. جک کرواک نویسندهی امریکایی هم خود را مدیون او مىدانست.
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
سلین در این رمان نسبت به پدر و مادرش بیرحمانه است. سلین میگوید که مادربزرگ آنها را تحقیر میکرد. او خود نیز چنین احساسی نسبت به والدینش داشت. پدر و مادری با اعمال بسیار اشتباه. سفر رقتبارشان به انگلستان نمونهای است از این کردارها.
پدرش اوگوست هم مردی است پرچانه که در حرف زدن کسی به گردش نمیرسد. شنوندگان را گیج میکند و گاهی شگفتزده. ازش هر سؤالی میخواهید بکنید، محال است پاسخی نداشته باشد. پسربچه یعنی لوئی در کنار این آدمهای بیپول بزرگ میشود، بیآنکه درکش کنند. تنبیهاش میکنند، به او سیلی میزنند و وقتشان را به گوش کردن حرفهای او تلف نمیکنند. به کمترین خطایی پدر و مادر لوبی تصور میکنند با گناهی پلید روبهرو شدهاند. از هماکنون پسرشان را پای سکوی اعدام میبینند. سرانجام، امتحان نهایی دورهی ابتدایی فرامیرسد. این پسر بیسروپا بالاخره مدرکش را میگیرد یا نه؟ لوئی در امتحان قبول میشود و سر کار میرود؛ به یک پارچهفروشی. پدر و مادرش در این فکر هستند که او نیز پول به خانه میآورد و دیگر سر بار آنها نیست. ولی این وضع دیری نمیپاید. پسر پا جای پدر میگذارد. او هم با آزار رئیس بخش که مردی است سختگیر و نفرتانگیز درگیر میشود. به فردینان تهمت میزنند و میاندازنش بیرون. شغل دیگری بهدست میآورد. اینبار رئیس بخشی وجود ندارد و غائلهای هم پیش نمیآید. اما پس از مدتی او را به دزدی متهم میکنند. او بیگناه است و همینجا و در این سنوسال است که به وجوه شیطانی و پلید انسان پی میبرد.
هنگامیکه امکان مییابد به کمک عمو ادوار در انگلستان زبان انگلیسی بیاموزد، دیگر بچه نیست. تجربه دارد. او در کالج مینول درس میخواند و وقتی یک کالج دیگر تأسیس میشود همهی شاگردان بهجز او و ابلهی به نام ژونگکیند به آن مؤسسه میروند. فردینان روزها ژونگکیند را به گردش میبرد و رفتوآمد کشتیها را تماشا میکنند. این مقطع از زندگی او خوش است و آرام آرام بزرگ میشود.
در یکی از همین روزها، پیامی به دستش میرسد که باید به خانه برگردد. میرود اما بیکار است. افسرده و دلزده در شهر پرسه میزند. شبی چون دیر به خانه میآید پدرش شروع به داد و فریاد میکند. دیگر نوجوان تحمل نمیکند و پدرش را کتک میزند و این همسایهها بودند که پدر را از زیر دست و پای پسر نجات میدهند.
این برخورد او را به رفتن به جبهههای نبرد و جنگ مشتاقتر میکند.