دربارهی کتاب «اشرافزادگان فقیر»
معرفی کتاب
امروزه حرف اصلی تمام جهان این است: ثروت و فقر. کتاب «اشرافزادگان فقیر» هم به این موضوع کهن و قدیمی اما در عینحال امروزی میپردازد. اینکه چطور عدهای در فقر بهسر میبرند و عدهای دیگر در کمال ثروتند و اینکه چطور آنها که فقیرند حتی بیشتر در سعی و تلاشند اما فرد ثروتمند سخت کار نمیکند. چه دلایلی باعث شکلگیری چنین مناسباتی شده و میشود؟ راهحل دگرگون شدن این وضعیت چیست؟ رضا حیاتالغیب سعی کرده در کتاب «اشرافزادگان فقیر» به این پرسشها پاسخ دهد.
«اشرافزادگان فقیر» دربارهی چیست؟
چطور میتوانیم فقر را کنار بزنیم و همانطوری زندگی کنیم که آرزویش را داریم و لایقش هستیم؟ این شاید مهمترین پرسش و اساسیترین سؤالی باشد که نویسندهی کتاب بهدنبال پاسخ به آن باشد. نویسنده در این اثر تألیفی ادعایی را مطرح میکند که در نوع خود بدیع است. اینکه ثروت و فقر توهمی زائیدهی ذهن آدمیان است. فقر تنها به این دلیل وجود دارد که برخی از نیروها در جهان وجود آن را لازم و ضروری میدانند. به این ترتیب عدهای برای همیشه در فقر زندگی میکنند تا دیگران به ثروت، پول و امکانات دسترسی داشته باشند. نکتهی جالب دیگر نیز این است که نباید فراموش کنیم که حتی اگر همه فقر را ستایش کنند، باز هم کافی و درست نیست. چراکه ما برای داشتن یک زندگی موفق، برای اینکه بتوانیم از تمام ظرفیت وجودمان استفاده کنیم و پیشرفت کنیم، به پول نیاز داریم. حال اگر همین حالا به شما بگویند بهراحتی میتوانید فقر را از بین ببرید و در مسیر رسیدن به تمام اهدافتان قرار بگیرید، چه میکنید؟ کتاب «اشرافزادگان فقیر» قرار است به مخاطبانش کمک کند تا به این باور برسند که فقر وجود ندارد.
ژانر کتاب «اشرافزادگان فقیر»
کتاب را باید در زمرهی کتابهای توسعهی فردی جای داد. کتابهایی که تلاش میکنند دیدگاه انسان را به خود و جامعه تغییر دهد. همچنین باورهای رایج به مفاهیم و مسائل مختلف را در فرد دگرگون کند و کمک کند خواننده از زوایایی که تا به امروز از آنها مغفول مانده به خود و دیگری و مسائل بنگرد.
آموزههای اصلی کتاب
«اشرافزادگان فقیر» نه فقط دربارهی فقر و ثروت بلکه بخشی از آن دربارهی چگونگی اعتلای روح و جان است. یکی از مفاهیمی که نویسنده بر آن انگشت میگذارد مسئلهی رقابت است؛ رقابت با دیگران که به نظر نویسنده باعث میشود آدمی دائماً احساس فقر کند. حسادت هم مانند رقابت چنین کاری با انسان میکند. نویسنده توصیه میکند که اگر میخواهیم ثروتمندانه زندگی کنیم از مبارزه کردن و حسادت دست بکشیم. از فرو رفتن در نقش قربانی هم باید دست بکشیم. چرا که به اعتقاد نویسنده کسی که فقط از بدبختیهایش میگوید نمیتواند ثروتمند باشد.
بازتاب کتاب «اشرافزادگان فقیر»
وقتی کتاب منتشر شد و خوانده شد، خوانندگانش به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه آن را کتابی موفق دانستهاند که توانسته با آموزهها و رهنمونهایی که دارد به آنها در زندگی کمک کند. اما در مقابل عدهی دیگری هم بودهاند که کتاب را نفی و نقد منفی کردند. آن را در زمرهی روانشناسی زرد خواندند و آن را پر از شعار و جملات کلیشهایِ انگیزشی توصیف کردند. این دیگر با شماست که وقتی کتاب را میخوانید از آن چه برداشتی خواهید کرد.