جغد سیاه
معرفی خواندنی‌ترین کتاب‌ها
18
0
پنج قدم فاصله
روایت یک عشق با مرز اجباری

معرفی کتاب

کتاب «پنج قدم فاصله» Five Feet Apart نوشتۀ راشل لیپینکات، داستان دو نوجوان مبتلا به فیبروز کیستیک را روایت می‌کند که به یکدیگر دل می‌بازند اما مجبور می‌شوند همیشه پنج فوت از هم فاصله داشته باشند تا از عفونت متقابل جلوگیری کنند. 
این کتاب که جزو پرفروش‌های نیویورک تایمز بوده، موضوعاتی مثل عشق، دوستی، و چالش‌های زندگی با یک بیماری مزمن را بررسی می‌کند.

داستان کتاب پنج قدم فاصله

شخصیت‌های رمان

استلا گرنت: شخصیت اول رمان، نوجوانی مبتلا به فیبروز کیستیک است. بیماری استلا باعث شده که دوره‌های طولانی از زندگی خود را در بیمارستان بگذراند.
ویل نیومن: شخصیت دوم داستان و شریک احساسی استلا که در همان بیمارستان بستری است. ویل به دلیل بیماری که دارد باید فاصله‌اش را با دیگر بیماران از جمله استلا حفظ کند.
پو: یکی دیگر از بیماران مبتلا به فیبروز کیستیک. پو و استلا بهترین دوستان هستند.
بارب: یکی از پرستاران اصلی استلا است. استلا و بارب رابطۀ نزدیک و تقریباً مادر و دختری دارند، زیرا بارب از شش سالگی از استلا مراقبت کرده است.
جولی: یکی دیگر از پرستاران اصلی استلا. جولی نسبت به قوانین بیمارستان بسیار ملایم‌تر است.
ابی: خواهر بزرگتر استلا بود که یک سال قبل از شروع رمان در حادثه‌ای جان خود را از دست داد.
مادر و پدر استلا: آنها پس از شوک مرگ ابی از هم جدا شدند و کمتر از یک سال بعد طلاق گرفتند.
مادر ویل: زنی ثروتمند و سخت در تلاش است با به کار گرفتن ثروت خود سلامت پسرش را بازگرداند.
دکتر حمید: دکتر حمید دکتر استلا، ویل و پو است. او خیلی با بیمارانش تعامل روزانه ندارد، اما به مراقبت از بیمارانش اهمیت می‌دهد.
کامیلا و میا: دوستان استلا هستند. 

مضامین کتاب پنج قدم فاصله

مضامین کتاب

قدرت احساس گناه: حس گناه و عذاب وجدان قدرت زیادی در رفتار شخصیت‌ها دارد. در طول رمان، شخصیت‌ها به واسطۀ احساس گناه خود انگیزه می‌گیرند.
روابط بین والدین و فرزندان: در رمان سه رابطه بین والدین و فرزندان وجود دارد: استلا و والدینش، ویل و مادرش، پو و والدینش. هر رابطه دارای سمت و سویی کاملاً متفاوت است؛ این امر نشان می‌دهد که نقش‌های والدین و فرزندان می‌توانند بسته به افراد و شرایط در رابطه بسیار متفاوت باشند.
ناگزیر بودن عشق: رمان نشان می‌دهد که عشق چیزی است که حتی در بدترین شرایط نیز نمی‌توان از آن جلوگیری کرد. حتی اگر پای مرگ و زندگی در میان باشد.
قوانین در مقابل سرکشی: از دو شخصیت اصلی داستان یکی پایبند به قوانین و دیگری قانون‌شکن هستند. هر دو با این کار می‌خواهند نوعی کنترل بر رنج خود داشته باشند.
بقا برای زندگی: هر کدام از شخصیت‌های اصلی روشی کاملاً متفاوت و خلاف جهت هم برای حفظ زندگی و یافتن معنای آن انتخاب کرده‌اند. اما در نهایت تعادل بین همۀ این‌ها چیزی است که درک می‌کنند و به کار می‌گیرند.
زندگی و مرگ: رمان، سؤالات مربوط به زندگی و مرگ را با جزئیات تکان‌دهنده بررسی می‌کند. در طول رمان، زندگی شخصیت‌ها در خطر دائمی است.
عشق در اشکال مختلف: پنج قدم فاصله از طریق روابط استلا با دیگران نشان می‌دهد که عشق یکی از مهم‌ترین و معنادارترین جنبه‌های زندگی یک فرد است. رمان، عشق را در چندین شکل بررسی می‌کند: حس عاشقانۀ بین استلا و ویل، عشق خانوادگی بین استلا و خواهر بزرگ‌ترش و حس دوستانۀ بین استلا و پو.
ضرورت سرکشی برای آزادی: ویل به‌طور فعال علیه دستورالعمل‌های تحمیل شده توسط بیماری سرکشی می‌کند. برای او، زیستن کامل زندگی مهم‌تر از صرفاً طولانی کردن آن است. 
این سرکشی‌ها عواقب بالقوۀ وحشتناکی دارند و استلا و ویل در نهایت باید تصمیم بگیرند که چگونه بین زنده ماندن و دنبال کردن یک زندگی ارزشمند تعادل برقرار کنند. انتخاب‌های استلا و ویل در نهایت نشان می‌دهند که یک زندگی معنادار صرفاً با پایبندی به هر قانون یافت نمی‌شود، بلکه در تصمیم‌گیری‌های معناداری است که خطرات را برتری می‌دهند.

پنج قدم فاصله کاوشی تکان‌دهنده از عشق، از دست دادن، و انعطاف‌پذیری روح انسان در برابر بیماری‌ها و عوامل تهدید کننده زندگی است.

دلایل جذابیت کتاب «پنج قدم فاصله»

رمان پنج قدم فاصله:
چالش‌ها و پیچیدگی‌های زندگی با یک بیماری مزمن را بررسی می‌کند و یک تصویر صادقانه از مبارزات شخصیت‌ها با چالش‌هایشان ارائه می‌دهد.
امید و ناامیدی، عشق و از دست دادن را ظرافتمندانه در یک روایت غم‌انگیز به موازات هم پیش می‌برد که از ابتدا تا انتها شما را به دنبال خود می‌کشاند.
عشق ممنوعه‌ای که با تنش و هیجان فراوان پیش می‌رود و هر فصل شما را درگیر و شیفتۀ داستان این عشق نگه می‌دارد.

چه ترجمه هایی از این کتاب در بازار است؟

ترجمۀ فاطمه صبحی، انتشارات میلکان
ترجمۀ فاطمه شیرکول، انتشارات آئی سا
ترجمۀ فاطمه حسین بیگ، انتشارات آرشیو روز
ترجمۀ امیرحسین لطیفی، انتشارات 360 درجه
ترجمۀ چکامه چاوشی، انتشارات آوای چکامه
ترجمۀ زینب حلبی نژاد، انتشارات آتیسا
ترجمۀ فائزه دائمی، انتشارات علمی و فرهنگی

بخشی از کتاب پنج قدم فاصله

اگر از این کتاب خوشتان آمد این کتاب‌ها را هم بخوانید

کتاب هر دو در نهایت می‌میرند اثر آدام سیلورا
کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز
کتاب من پیش از تو اثر جوجو مویز
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معین
کتاب شب‌های روشن اثر فئودور داستایفسکی

Separator

یک جرعه از کتاب

اشک چشمانم را پر می‌کند. آرام شروع می‌کند به آواز خواندن. مثل بچه‌ها می‌زنم زیر گریه: «از اینجا برو، عین احمق‌ها شدم.» و با پشت دستم، اشک‌هایم را پاک می‌کنم و سرم را تکان می‌دهم.
ویل را نگاه می‌کنم که روی صندلی کنار من می‌نشیند. آن را عقب می‌کشد تا مطمئن شود فاصله‌ی ایمن را رعایت کرده. نگاه جدیدی که دقیقاً نمی‌شناسم چشمانش را پرمی کند، نگاه تمسخرآمیز یا طعنه‌زننده‌ای نیست، کاملاً آزاد است، صادقانه است. آب دهانم را به سختی قورت می‌دهم و سعی می‌کنم احساساتی را که در حال فوران‌اند سرکوب کنم. اشک چشمانم را پر می‌کند.
یه تئوری هست که من خیلی دوست دارم. میگه برای اینکه مرگ رو بفهمیم، باید به تولد نگاه کنیم. یعنی وقتی تو رحم مادریم، داریم اون رو زندگی می‌کنیم، درسته؟ هیچ ایده‌ای نداریم که زندگی بعدی فقط یه اینچ اون‌ورتره. شاید مرگ هم همینطوره. شاید فقط زندگی بعدیه. یه اینچ اون ورتر زندگی بعدی فقط یک اینچ آن طرف تر خب اگه شروعش مرگه و پایانش هم مرگه، پس شروع واقعی چیه؟
توی فیلم‌ها همیشه میگن اگه عاشق کسی باشی، رهاش می‌کنی بره… همیشه فکر می‌کردم این حرف خیلی چرته؛ ولی وقتی دیدم که داشتی عملاً می‌مردی… اون موقع هیچ چی برام مهم نبود. هیچی. فقط زندگی تو مهم بود… تنها چیزی که توی دنیا می‌خوام اینه که با تو باشم؛ ولی باید تو رو در امان نگه دارم، در امان از خودم… نمی‌خوام ترکت کنم؛ ولی اونقدر دوستت دارم که نمی‌تونم باهات بمونم… تا ابد عاشقت می‌مونم.
Separator

خلاصه کتاب

استلا گرانت، دانش‌آموز دبیرستانی، پس از پایین آمدن تب و گلودرد، خود را به بیمارستان می‌رساند. استلا در شش سالگی مبتلا به فیبروز کیستیک تشخیص داده شد و می‌داند که این علائم می‌تواند تهدیدی برای زندگی‌اش باشد. استلا یک رژیم سخت از داروها دارد تا بیمار نشود و جای خود را در لیست نوبت‌های پیوند ریه از دست ندهد. عزم او برای زنده ماندن و سالم ماندن ناشی از این است که نمی‌خواهد والدینش بیشتر از این رنج ببرند، زیرا آنها پس از مرگ خواهر استلا، ابی در سال قبل، طلاق گرفتند. دوست استلا، پو، که او از اولین تشخیص بیماری‌اش او را می شناخت، نیز در بیمارستان بستری است. استلا با یک بیمار جدید فیبروز کیستیک در همان طبقه ملاقات می‌کند، ویل نیومن، که دارای عارضۀ جدی B. cepacia است. این بیماری تقریبا همیشه کشنده است. اگرچه استلا در ابتدا ویل را جذاب می‌داند، اما بلافاصله به دلیل سرپیچی ویل از قوانین بیمارستان تغییر عقیده می‌دهد. استلا قصد دارد از ویل دور بماند، که به هر حال باید این کار را انجام دهد زیرا بیماران مبتلا به فیبروز کیستیک برای جلوگیری از آلودگی متقابل باکتری‌ها نمی‌توانند در فاصلۀ 6 فوتی از یکدیگر قرار بگیرند. ویل، که دو هفتۀ دیگر هجده ساله می‌شود، معتقد است که به زودی به دلیل بیماری خود خواهد مرد و تصمیم دارد پس از رسیدن به سن قانونی، درمان را متوقف کرده و بتواند سفر کند.
 این دو شروع به مصرف داروهای خود با هم از طریق اسکایپ می‌کنند و با یکدیگر بیشتر آشنا می‌شوند. هنگامی که ویل درمی‌یابد که خواهر استلا مرده است، سعی می‌کند در مورد آن با او صحبت کند، اما او عصبانی می‌شود و از صحبت با او امتناع می‌کند. 
با ایجاد عفونت اطرف لولۀ تغذیۀ استلا، دکتر می‌گوید که برای تعویض لوله نیاز به جراحی دارد. ویل متوجه می‌شود که این اولین عمل جراحی استلا بدون ابی خواهد بود و برای تسلی دادن او به اتاق او می‌رود. در این مرحله، استلا متوجه می‌شود که عاشق ویل است. پس از رفتن استلا برای عمل جراحی، بارب، یکی از پرستاران استلا، جلوی ویل را می‌گیرد و به او یادآوری می‌کند که حضور او در نزدیکی استلا می‌تواند او را بکشد. ویل احساس گناه می‌کند، و اگرچه استلا سعی می‌کند پس از عمل جراحی با ویل تماس بگیرد، او از دوست استلا می‌خواهد این پیام را به او بدهد که آنها نمی‌توانند با هم باشند.
استلا، خشمگین از همۀ چیزهایی که بیماری از او گرفته است، تصمیم جدیدی می‌گیرد. او به ویل می‌گوید که به جای شش فوت، پنج فوت از هم فاصله را رعایت کنند. در آن شب، آنها در اطراف بیمارستان با حفظ فاصله، قدم می‌زنند.
روز بعد تولد هجده سالگی ویل است و استلا تدارک یک مهمانی غافلگیرکننده برای او می‌بیند.
 در حالی که آنها در کافه تریا با دوستانی که استلا جمع کرده مشغول غذا خوردن هستند، بارب وارد می‌شود و به استلا، ویل و پو دستور می‌دهد که به اتاق‌هایشان برگردند. در آن شب پو به طور ناگهانی می‌میرد. استلا مضطرب می‌شود و بعداً، به ویل می‌گوید که به پارکی در چند مایلی بیمارستان بروند.
همانطور که استلا و ویل به سمت پارک می‌روند، با یک حوض یخ زده روبرو می‌شوند و روی آن می‌چرخند. استلا پس از مرگ پو، دیگر نمی‌خواهد زندگی خود را به حالت تعلیق در بیاورد. او و ویل در نهایت یکدیگر را در آغوش می‌گیرند. ویل به استلا می‌گوید که او را دوست دارد. در همین لحظات، استلا پیامکی دریافت می‌کند که ریه‌های جدیدش در راه است. او ابتدا به ویل نمی‌گوید، زیرا دیگر قصد ندارد ریه‌ها را بگیرد و ترجیح می‌دهد با ویل باشد. اما ویل نیز پیامی با همین اطلاعات دریافت می‌کند و از استلا می‌خواهد که ریه‌ها را بپذیرد. در حین بحث با ویل، استلا روی یخ می‌افتد و با شکستن یخ‌ها در آب یخ‌زده فرو می‌رود. ویل می‌پرد و استلا را بیرون می‌کشد. آنها به بیمارستان بازگردانده می‌شوند، جایی که ویل، استلا را متقاعد می‌کند که ریه‌ها را بگیرد. در حالی که استلا در حال جراحی است، ویل متوجه می‌شود که حضور او فقط و فقط آسیبی است به زندگی استلا.
پس از اینکه استلا بیدار می‌شود، او در حیاط بیرون اتاقش در کنار چراغ‌های پارک می‌ایستد. ویل، از طریق تلفن از استلا خداحافظی می‌کند و سپس قدم زنان دور می‌شود.
هشت ماه بعد، ویل در راه برزیل است و استلا در راه رم. استلا با ریه‌های جدیدش بهبود یافته است و در حالی که ویل همچنان بیمار است، او به رژیم خود پایبند مانده. در فرودگاه، استلا و ویل به هم نگاه می‌کنند و به سمت یکدیگر می‌آیند، و مطمئن می‌شوند که پنج فوت فاصله دارند.
Separator

درباره نویسنده

راشل لیپینکات
راشل لیپینکات
دیگر کتاب‌های نویسنده
راچل(راشل)لیپینکات، رمان‌نویس خوش‌ذوقی که نامش در لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت در فیلادلفیا به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در دانشگاه پیتسبورگ گذراند و در سال ۲۰۱۷ فارغ‌التحصیل شد. لیپینکات را با آثاری مانند «تمام این مدت» و «پنج قدم فاصله» می‌شناسند.
Separator

سوالات متداول

• نوجوانان و جوانانی که با بیماری مزمن دست و پنجه نرم می‌کنند.
• خوانندگانی که از داستان‌های عاشقانۀ احساسی و دلگرم‌کننده لذت می‌برند.
• افرادی که به کاوش در موضوعاتی مانند دوستی، انعطاف‌پذیری و اهمیت ارتباط انسانی علاقه دارند.
این اثر با داستانی متفاوت و احساسی، شخصیت‌های باورپذیر، موضوعی مهم و اجتماع و زبان روان و جذاب احساسات شما را برمی‎‌انگیزد و شیفتۀ داستان می‌کند.
Separator

کتاب‌های مشابه

Separator

نظر کاربران

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.