دربارهی رمان «ناطور دشت»
معرفی کتاب
«ناطور دشت» داستان پسر شانزدهسالهای است به نام هولدن کالفیلد که در تعطیلات کریسمس از مدرسه به نیویورک میرود تا خودش را بشناسد. این سفر باعث یک سلسله دگرگونیهای روحی در او میشود. نویسندهی «ناطور دشت» جی. دی. سلینجر از نسلی بود که پس از غولهای ادبی میان دو جنگ، نویسندگانی مثل همینگوی و فاکنر و دوس پاسوس پا به عرصه گذاشت.
«ناطور دشت» چگونه نوشته شد؟
سلینجر وقتی از جبهههای جنگ جهانی دوم بازگشت، حسوحالی داشت در نوسان بین اندوه و شادی، چنانکه اغلب شخصیتهای داستانهایش آدمهایی هستند که میان رنج و خوشی معلقاند. حضور در جنگ جهانی دوم زندگیاش را تغییر داد. چنانکه خود گفته، هیچوقت نتوانست بوی گوشت سوختهی انسان را، که در اردوگاههای نازی به مشامش خورد، از یاد ببرد. با پایان جنگ، دیگر نمیتوانست با روزمرگیهای زندگی کنار بیاید: خستگی جای خود را به اندوه، و دلزدگی جای خود را به یأس میداد و حضور طولانی در میدان جنگ او را افسرده، عصبی و در مقابل روزمرگیهای طبیعی زندگی کمطاقت کرده بود. با چنین توشه و شرایط روحیای بود که در سال ۱۹۵۱ سرانجام کتابی را که یک دهه مشغول نگارشش بود به پایان رساند: «ناطور دشت»، رمانی که نویسندهاش را به جایگاه بلندی رساند، چنانکه ویلیام مکسویل ـــ سردبیر جاودانهی «نیویورکر» ـــ سلینجر را با نویسندگان زبردست مقایسه کرد و گفت سلینجر همانند فلوبر مینویسد.
شخصیت هولدن کارفیلد نخستینبار کجا متولد شد؟
هرچند که رمان «ناطور دشت» در سال ۱۹۵۱ به چاپ رسید، اما سلینجر در خلق شخصیت اول داستان چنان مهارت و نبوغی به خرج داد که پس از گذشت سالها خوانندگان همچنان با آن همذاتپنداری میکنند. جالب است بدانید شخصیت هولدن نخستینبار توسط سلینجر جوان، در داستانی در شمارهی ۲۱ دسامبر ۱۹۴۶ نشریهی «نیویورکر» خلق شد. این شخصیت بعدها در رمان «ناطور دشت» ظاهر شد.
هولدن را شبیه کدام شخصیت داستانی میدانند؟
این رمان را که دی. جی. سلینجر در ۱۹۵۱ نوشت، شبیه «ماجراهای هکلبری فین» دانستهاند و هولدن را نسخهی پست مدرن هک. هولدن مثل هک مشتاق دوری از تمدن و بازگشت به آغوش پاک طبیعت است. البته که گفته میشود سلینجر در پردازش شخصیت هولدن تحتتأثیر شخصیت لویی فردینان نوجوان کتاب مرگ قسطی نوشتهی سلین بوده است.
استقبال از «ناطور دشت» چگونه بود؟
با این رمان سلینجر به قلهی موفقیت و شهرت رسید. علت موفقیت «ناطور دشت» یکی به مضمون رمان برمیگردد که نمایشی است از عصیان یک نوجوان علیه جامعه و قوانینش، جامعهای که بعد از جنگ در بیقیدی بهسر میبرد و دلیل دیگر به زبانی که نویسنده از آن بهره برده. یک زبان عامیانه شبیه آنچه در واقعیت در کف خیابانها به گوش میرسید.
سلینجر در «ناطور دشت» چه میگوید؟
این درست است که «ناطور دشت» تلاشهای یک نوجوان برای کنار آمدن با دنیای بزرگسالان است. تلاشی که البته جز شکست فرجامی ندارد. اما سلینجر در این رمان حرفهای دیگری هم دارد. هولدن شخصیت اصلی رمان «ناطور دشت» در کشمکش بین راستی و عشق است، بر سر دوراهی و در آستانهی نابودی قرار میگیرد. آنچه او را به پیش میراند نیاز به حفظ شأن انسانی است. از سوی دیگر، او قادر است افرادی را دوست بدارد که راستیاش او را در تضاد با آنها قرار میدهد.
«ناطور دشت» تصویری نامتعارف از فرآیند بلوغ یک پسر را نشان میدهد. هولدن بیشتر شبیه نوجوانی میماند که در دردسر افتاده و به دنبال این است که از این مرحلهی پر دردسر عبور کند. در واقع هولدن پسری خاص با نیازهایی خاص است. او نه دنیای اطراف خود را درک میکند و نه اصلاً تمایلی به درک آن دارد. در واقع، بخش عمدهای از کتاب دربارهی احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در حوزههایی همچون مدرسه، پول و غریزهی جنسی از بین رفته، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیهی بچهها محافظت کرده و آنها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.
مضامین عمدهی «ناطور دشت» چه هستند؟
یکی و از همه مهمتر عصیان است. البته عصیانگری که هولدن دست به آن میزند، شبیه کاری نیست که از دیگر نوجوانان خیالی دنیای ادبیات دیدهایم. او نسبت به معلمها و والدینش بیاعتماد میشود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آنها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل اینکه نمیتواند آنها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی میفهمد. تنها افرادی که او به آنها اعتماد دارد و مورد احترام قرار میدهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچکترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیهی آدمها را حقهباز میبیند. در واقع، هولدن هر کسی را که مورد پسندش نیست، حقه باز مینامد. او از هم اتاقیاش استردلیتر هم دوری میکند چرا که استردلیتر به خاطراتی که برای هولدن بسیار عزیز است، چندان توجهی نمیکند. حتی ارنی، نوازندهی پیانو هم حقهباز است چرا که در کارش خیلی ماهر است.
مرگ یکی دیگر از مضمونهای مهم «ناطور دشت» است که به صورت پیوسته از طریق شخصیت الی، برادر هولدن که سه سال پیش از دنیا رفته، مورد توجه قرار میگیرد. هر وقت هولدن نسبت به هستی خود دچار ترس میشود (مثل زمانی که میترسد ناپدید شود)، شروع به صحبت با الی میکند.
بخش پایانی کتاب میزان رشد شخصیتی هولدن را نشان میدهد. بر خلاف هولدن اولیه که بلافاصله آدمهای اطراف خودش را متهم به حقهبازی میکرد، در بخشهای پایانی و از طریق مواجههی او با آدمهای مختلف میتوان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کمتر دیگران را قضاوت میکند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک ناطور دشت است.
اصلاً «ناطور دشت» یعنی چی؟
ناطور در فارسی به معنای نگهبان است و ترجمهی تحتالفظی این ترکیب میشود نگهبان دشت. این اسم به آرزوی هولدن برمیگردد که میگوید میخواهد ناطور دشت باشد، یعنی نگهبان بچهها تا آنها را از افتادن به پرتگاه نجات دهد. او تصور میکند همچون شخصی است که لبهی صخرهای ایستاده و باید مانع سقوط بچههای معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور میکنند.
«ناطور دشت» چه سرنوشتی در ایران داشته است؟
«سلینجر نویسندهی عصاقورتدادهای نیست. سلینجر نویسندهی جوانان است. جوانان با تمام بیراهی و آشوبی که زندگی معاصر به آنها ارزانی داشته است.» این جملاتی است که در تبلیغات رمان «ناطور دشت» وقتی به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد، آمده بود. این رمان را احمد کریمی در سال ۱۳۴۵، یعنی پس از پانزده سال که از انتشار نسخهی اصلی آن در امریکا میگذشت به فارسی ترجمه کرد و سازمان کتابهای جیبی منتشرش کرد و اینچنین، ایرانیان نیز با هولدن کارفیلد نوجوان پرشر و شور و معترضی که خیلی زود به یکی از سمبلهای اعتراض در ادبیات بدل شد، آشنا شدند. داستان «ناطور دشت» داستان نوجوانی بود که علیه تمام نهادهای اجتماعی شورش میکند و میایستد. چنین داستانی در زمینه و فضایی که رمان به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده بود یعنی دههی چهل منطبق بود و از اینرو مورد استقبال گسترده قرار گرفت و اینچنین سلینجر وارد جهان ادبی و روشنفکری ایران شد. آنقدر «ناطور دشت» در ایران مانند سراسر جهان خواننده داشت که طی پنجاه سال بارها و بارها توسط مترجمان مختلف (از سرشناسترینشان احمد گلشیری و محمد نجفی) به فارسی برگردانده شد.
تأثیر «ناطور دشت» بر نویسندگان فارسی
پس از ترجمهی «ناطور دشت»، سلینجر خیلی زود مورد توجه نویسندگان ایرانی قرار گرفت. این توجه گاه به صورت تأثیرپذیری از نثر او بود و گاهی به تقلید کشیده میشد. جلال آلاحمد در یادداشتی در مجلهی آرش در اسفند ۱۳۴۶ اشاره میکند که بخشهایی از رمان «سفر شب» بهمن شعلهور برای او «ادای حضرت سالینجر بود در [شخصیت] سیمور»؛ سیمور بزرگترین فرزند خانوادهی گلس، از مشهورترین شخصیتهای جهان داستانی سلینجر است.
ممنوعیت «ناطور دشت»
هرچند که هماکنون «ناطور دشت» جزو کتابهای درسی اکثر مدارس و دانشگاههای امریکاست، در دههی نود این کتاب در مناطقی از امریکا، بهعنوان کتاب نامناسب و غیراخلاقی شمرده شد و حتی در فهرست کتابهای ممنوعه دههی ۱۹۹۰ که از سوی انجمن کتابخانههای امریکا منتشر شد، قرار گرفت.
قاتلان و «ناطور دشت»
بد نیست بدانید جان وارنوک هینکلی که در سال ۱۹۸۱ قصد جان رونالد ریگان رئیسجمهور وقت امریکا را کرده بود، از طرفداران کتاب «ناطور دشت» بهحساب میآمد. و جالبتر اینکه بعد از قتل جان لنون خوانندهی سرشناس، در کیف قاتل او، نسخهای از «ناطور دشت» دیده شد.
زاویهی دید «ناطور دشت»
رمان «ناطور دشت» زوایهدید اولشخص دارد. انتخاب چنین راوی یک مزیت دارد و این است که هولدن میتواند هرجور که دوست دارد سخن بگوید و خواننده هم با او احساس صمیمیت میکند. باعث میشود ما به او و افکار و روحیاتش نزدیکتر بشویم و در یک کلام او را بشناسیم.
هولدن خوشش نمیآید!
«ناطور دشت» از محبوبترین و مشهورترین رمانهای معاصر است که تاکنون هیچ نسخهی سینمایی از آن ساخته نشده است. کارگردانی نظیر الیا کازان و استیون اسپیلبرگ همواره خواستار ساختن فیلمی بر اساس محتوای رمان سلینجر بودند و هنرپیشههایی نظیر مارلون براندو و دی کاپریو رؤیای بازی در نقش هولدن را در سر داشتند، ولی سلینجر دست رد به تمام این درخواستها میزد. گفته میشود روزی که الیا کازان برای اجازهی ساختن فیلمی بر اساس «ناطور دشت» پیش سلینجر رفته بود، سلینجر به او گفته بود: نه، هولدن خوشش نمیآید.