سفر به انتهای شب دربارهی چیست؟
سفر به انتهای شب رمانی است به قلم لویی فردینان سلین که روایتگر زندگی یکی از مهمترین ضدقهرمانهای تاریخ ادبیات است؛ فردینان باردامو. ضدقهرمان بدبین و سرخوردهای که لحظهای آرام و قرار ندارد و از وحشت جبهههای جنگ جهانی اول به دل سرزمینهای استعمارزدهی آفریقا میرود، از آنجا میگریزد و با رویایی در سر، به فلاکت بهظاهر متمدانهی آمریکا چنگ میزند و در نهایت به فرانسه بازمیگردد. سفر به انتهای شب رمانی است تلخ با طنزی گزنده و تاریک که ریاکاری، خشونتزدگی و پوچی دنیای مدرن را به سخره میگیرد و ناسزا نثارش میکند.
ساختار داستانی سفر به انتهای شب چگونه است؟ (اسپویل)
سفر به انتهای شب را میتوان به شش بخش تقسیم کرد. هر کدام از این بخشها مربوط به مرحلهی متفاوتی از سفرهای باردامو است. در بخش اول باردامو را در سنگرهای جنگ جهانی اول میبینیم. جایی که او شاهد بیهودگی جنگ و کشتارهای بیمعنی آن است. او برای گریختن از این ورطهی هولناک تظاهر به جنون میکند. در بخش دوم به مستعمرات فرانسه در آفریقا میرود و تصویری عریان از کثافت استعمار و استثمار به نمایش میگذارد. او از خشونت و ظلمی که نثار این سرزمینها و مردمش میشود میگوید و خواننده را در وحشتی سرسامآور رها میکند. بخش سوم، سفر او به آمریکاست. او در جستجوی زندگی بهتر پا به آمریکا میگذارد، اما در این تمدن بیمعنی چیزی جز فقر و نژادپرستی و بهرهکشی از انسانها نمیبیند. در بخش چهارم باردامو به فرانسه برمی گردد و در منطقهی فقیرنشین پاریس به طبابت و درمان بیماران بیبضاعت مشغول میشود. بخش پنجم شاهد سفر معنوی او هستیم. سفری که از جنس رابطه با یک زن است. مالی، زنی که شبهایش را به روسپیگری میگذراند و روزها مهرش را نثار باردامو میکند و بدل به ستارهای روشن در شب تاریک زندگی او میشود. بخش ششم مقصد نهایی بارادامو است. یک آسایشگاه روانی، جایی که با یکی از دوستان قدیمیاش که اکنون تاجری موفق شده ملاقات میکند.
سلین در سفر به انتهای شب چه حرفی برای گفتن دارد؟
سفر به انتهای شب را میتوان طغیان سلین علیه بشریت دانست. او که در سالهای جوانیاش جنگ و استعمار و فلاکتزدگیهای بیشماری را دیده بود از این همه امکاناتی که بشر برای فوران و برونریزی توحش، بیرحمی و تباهی استفاده میکرد به ستوه آمده بود. او توانست با انتخاب زبانی تند و گزنده و با خلق شخصیتی که بدون هیچ سانسوری هر چه در دل دارد میگوید و از ترسها و غمها و نفرتهایش حرف میزند، یک رئالیسم تندوتیز بیافریند و وحشیگری و خشونت آدمی را به تصویر بکشد. فرجام تلخی که بشر برای خود دستوپا کرده مثل شب، سیاه است و باردامو هر چه در آن پیش میرود برایش پایانی نمیبیند.
باردامو یا سلین؟
با نگاهی مختصر به زندگی سلین میتوان شباهتهای بسیاری بین زندگی او و باردامو یافت. خیلیها سفر به انتهای شب را نیمهزندگینامهای میدانند که راوی آمیزهای از واقعیت زندگی سلین و تخیل ادبی اوست. این شباهت را در نام باردامو هم میشود دید، نام کوچک او هم مثل سلین، فردینان است و حتی حرفهی این شخصیت هم مانند نویسندهاش پزشک است.
عنوان کتاب
سلین عنوان رمان خود را با الهام از شعری منسوب به گارد سوئیس (۱۷۹۳) انتخاب کرده:
زندگی ما سفریست / در دل زمستان و در دل شب / در جستجوی راه عبور خودیم / در دل آسمانی که هیچ در آن نمیدرخشد.
شخصیتها و ایدهی اصلی سفر به انتهای شب
- فردینان باردامو: جوان ازخودخسته و درماندهای که راهی جبههای جنگ جهانی اول میشود و این آغازی است بر سفرهای طولانی او در جستجوی یک زندگی بهتر که هر بار جز بیهودگی برای او حاصلی ندارند.
- مالی: زنی روسپی که باردامو در آمریکا با او آشنا میشود. مالی و فردینان دلبستهی یکدیگر میشوند و حضور اوست که فردینان را در عرصهی زندگی نگاه میدارد.
- لئون رابینسون: دوست فردینان که همراه او در سفرها است. لئون و فردینان در جنگ با هم آشنا میشوند و رابطهی پرفرازونشیب آنها تا پایان رمان ادامه پیدا میکند.
- ایدهها: رمان سفر به انتهای شب درگیر طیف وسیعی از مکاتب فکری است. در این کتاب میتوان ردپای واضحی از اگزیستانسیالیسم، پوچگرایی و وضع حقوق انسانی دید؛ همچنین مفاهیم کلانی مثل جنگ، ازخودبیگانگی، استعمار، بردهداری و فقر.
سرگذشت سفر به انتهای شب پس از انتشار
سفر به انتهای شب در همان سال انتشارش در ۱۹۳۲ جایزهی معتبر رنودو را از آن خود کرد. خیلیها انتظار داشتند که جایزهی گنکور آن سال هم به سلین برسد ولی وقتی نتایج مشخص شد و اثری از سلین و اثرش نبود، اقبال عمومی به کتاب چندبرابر شد و طی دو ماه بیش از ۵۰هزار نسخه از آن به فروش رفت تا مخاطبان ادبیات با این کار مخالفت خود را با داوران گنکور نشان دهند.
سفر به انتهای شب در ایران
اولین بار نام سفر به انتهای شب در کتاب ارزیابی شتابزده نوشتهی جلال آلاحمد آمد. او در جایی نقل میکند که که اثر معروفش، مدیر مدرسه را تحت تاثیر سلین و سفر به انتهای شب نوشته. نزدیک دو دهه بعد فرهاد غبرایی برای اولین بار این رمان بزرگ را به فارسی ترجمه کرد. رمان سفر به انتهای شب سالها تجدید چاپ نمیشد و سال گذشته بود که بالاخره اجازهی چاپ مجدد این کتاب در ایران داده شد.
از لویی فردینان سلین دیگر چه کتابهایی منتشر شده است؟
- معرکه، ترجمهی سمیه نوروزی، چشمه
- مرگ قسطی، ترجمهی مهدی سحابی، مرکز
- جنگ، ترجمهی زهرا خانلو، فرهنگ نشر نو
- نمایش افسانهای برای وقتی دیگر، ترجمهی مهدی سحابی و اصغر نوری، مرکز
- دستهی دلقکها، ترجمهی مهدی سحابی، مرکز
- دکتر سملوایس، ترجمهی نسیم موسوی، نون
- ریگودون، ترجمهی افتخار نبوینژاد، فرهنگ جاوید
- شمال، ترجمهی محمود سلطانیه، جامی
- قصر به قصر، ترجمهی مهدی سحابی، مرکز
- گفتوگوهایی با پروفسور ایگرگ، ترجمهی افتخار نبوینژاد، فرهنگ جاوید
طرفداران سفر به انتهای شب دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
- مرگ قسطی، لویی فردینان سلین، ترجمهی مهدی سحابی، مرکز
- کتاب بیگانه ، آلبر کامو، ترجمهی خشایار دیهیمی، ماهی
- یادداشتهای زیرزمینی، فئودور داستایفسکی، ترجمهی علی مصفا، چشمه
- در انتظار گودو، سمیوئل بکت، ترجمهی نجف دریابندری، کارنامه
- محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمهی علیاصغر حداد، ماهی
- صد سال تنهایی، گابریل گارسیا مارکز، ترجمهی کاوه میرعباسی، کتابسرای نیک
- جنگ آخر زمان، ماریو بارگاس یوسا، ترجمهی عبداله کوثری، آگه
- جنایت و مکافات، فئودور داستایفسکی، ترجمهی مهری آهی، خوارزمی
- شوایک، یاروسلاو هاشک، ترجمهی کمال ظاهری، چشمه
- سلاخخانهی شمارهی پنج، کورت ونهگات، ترجمهی علیاصغر بهرامی، روشنگران و مطالعات زنان
سفر به انتهای شب برای چه خوانندهای مناسب است؟
سفر به انتهای شب داستان سرراستی دارد و پی گرفتن خط داستانی آن کار راحتی است. استفاده از زبان محاوره هم باعث نزدیکی بیشتر به فضای رئال داستان میشود و ترجمهی خوب و روان فرهاد غبرائی هم این تجربه را برای خواننده راحت کرده است. هر خوانندهای که علاقمند به خواندن یک رمان پراتفاق با طنزی گزنده و تلخ است میتواند این کتاب را بخواند. سفر به انتهای شب از آن دسته کتابهایی است که پس از خواندنش تا مدتها اثر خود را در ذهن و جان خواننده به جا میگذارد.
مروری بر آنچه خواندیم
- سفر به انتهای شب رمانی است به قلم لویی فردینان سلین که روایتگر زندگی یکی از مهمترین ضدقهرمانهای تاریخ ادبیات است؛ فردینان باردامو. ضدقهرمان بدبین و سرخوردهای که لحظهای آرام و قرار ندارد و از وحشت جبهههای جنگ جهانی اول به دل سرزمینهای استعمارزدهی آفریقا میرود، از آنجا میگریزد و با رویایی در سر به فلاکت بهظاهر متمدانهی آمریکا چنگ میزند و در نهایت به فرانسه بازمیگردد.
- سفر به انتهای شب را میتوان طغیان سلین علیه بشریت دانست. او که در سالهای جوانیاش جنگ و استعمار و فلاکتزدگیهای بیشماری را دیده بود از این همه امکاناتی که بشر برای فوران و برونریزی توحش، بیرحمی و تباهی استفاده میکرد به ستوه آمده بود.
- خیلیها سفر به انتهای شب را نیمهزندگینامهای میدانند که راوی آمیزهای از واقعیت زندگی سلین و تخیل ادبی اوست.
- اولین بار نام سفر به انتهای شب در کتاب ارزیابی شتابزده نوشتهی جلال آلاحمد آمد. او در جایی نقل میکند که که اثر معروفش، مدیر مدرسه را تحت تاثیر سلین و سفر به انتهای شب نوشته.
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
اما پس از جنگ، ما با فصل کاملاً متفاوتی مواجه میشویم. فصلی که در جنگل و در میان سیاهپوستان و گرمای وحشتناک آفریقا قرار دارد. فردینان که از جنگ فراری و خسته است، تصمیم میگیرد که خود را از چاهی بیرون بکشد و در درّهای سرسبز و جهنمی رها کند. درهای گرم و نمور و بَدَوی که در آفریقا واقع شده است و چند پلهای از جهنم سیاهتر و کثافتتر است. و اینجا "تمدن" اندکی بالندهتر شده و از پوششِ استعمار (به معنای لغویاش) و سازندگی استفاده میکند تا استثمار و سلطۀ خود را به نحوی دیگر حاکم سازد. و حداقل در لفظ و شعار هم که شده معترف به عملِ خبیثانۀ خود نیست.
در این بخش شاهد سبعیت استعمارگران و حقارتشان برای دستیابی به منافع و سود بیشتر هستیم. به نظرم توصیفی بهتر و کاملتر از این در جای دیگری نمیتوان یافت. این فصل کارِ صدها مقاله و رساله و کتاب را انجام میدهد. سلین به نحوی ذاتِ طمّاعِ کشورهای استعمارگر را در این بخش به تصویر میکشد که محال است شما از آن احساس انزجار و نفرت نکنید. و در گوشهای از ذهنِتان تا ابد آن را نگه ندارید. و مهمترین سوالی که در ذهنِ من به عنوان مخاطب در حین خواندن این بخش نقش بست، این بود که چرا؟ آخر چرا؟ چرا این انسانها باید به قلمرو انسانهایی دیگر، که کاملا متفاوت و بینسبت با خودشان هستند تجاوز بکنند؟ چرا باید تمدن و توسعه را با چوب و با زور به آنها تحمیل بکنند؟ و اصلا آیا ارزشش را دارد؟ ارزشش را دارد که خودشان به این دریوزگی بیفتند و آنقدر مشقت و سختی بکشند؟در واقع چیزی که واضح است، این است که مستعمره برای فرانسویان و خارجیانِ ساکنِ آن، جایی نبود، جز یک شکنجهگاه. و مثل روز روشن است که دولتهای آزمند و طمعکار، به مردمان دیگر کشورها و سرزمینها که هیچ، حتی به مردمان و سرمایههای انسانیِ کشور خود نیز رحم نمیکنند و آنان را مانند زبالههایی به مستعمرات پرتاب میکنند تا قلمرو خود را گسترش دهند و در شهوترانیِ قدرت از دیگر دولتها عقب نمانند.
بخش جنگلی و مستعمراتیِ این رمان در یک کلام، فوقالعاده است. وقتی آن را میخوانید حس فرسودگی و خستگی به شما دست میدهد. انگار که دارید همراه باردامو در آن جهنم عرق میریزید و کار میکنید و بدبختی میکشید. و البته این جهنم، برای خارجیهای سلطهطلب جهنم است. چرا که آن جغرافیا، مخصوص آن نژاد و مردمان است و طبیعتاً کسانی که از خارج و با زور به آن تجاوز کنند، زمینگیر میشوند و ذره ذره، آب. و این موضوع، مغایرتِ زیستیِ استعمارگران با آن جغرافیای وحشی و بدوی، بسیار مورد تاکید سلین است. اشاراتی که او به بیماریها و ناهنجاریهای فیزیکیِ اروپاییان در جنگلهای آفریقا میکند مؤید این موضوع است. او میگوید ماتحتِ لقتان! تا شما باشید که پا در سرزمین دیگران نگذارید و تجاوز به قلمروِ این بیزبانان نکنید! و حالا بمیرید از سِل و سرفه و خارش و سوزاک و حملۀ حشرات و حساسیتهای پوستی و بیماریهای روده و کلیه و هزار کوفت و زهرمارِ دیگر!
حال فردینان که از وضعیت مذکور به ستوه آمده، باید خودش را از این جهنم نجات دهد. و اینجا روی میآورد به بهشتِ برین و مهد تمدن و صنعت و پیشرفت و سرمایهداری؛ یعنی آمریکا. قبل از آغازِ بخش مربوط به آمریکا، ما توصیفاتی از زبان فردینان در رسای آمریکا میشنویم. توصیفاتی که از زبانِ یک فریفته و دلباختۀ آمریکا ارائه میشود. سرزمین رویاهای باردامو، آمریکا است؛ البته تا قبل از ورود به آن و پردهبرداری از رازِ تاریکش. فردینان پس از ورود به آنجا، میبیند که از جنگلِ جهنمیِ قارۀ آفریقا درآمده و حال پرتاب شده است به تاریکی و سیاهیِ محضِ قارۀ آمریکا. آمریکای تهی از هرگونه معنا و رنگ و حس. آمریکایی که ابتذالِ کامل است و در یک کلام، حالِ روحی و روانیِ آدم را بد میکند. این بخش از داستان اندکی حالوهوای نوآر به خود میگیرد. و همزمان اتمسفرِ یک فیلم کلاسیکِ نیویورکی و یک فیلم آوانگاردِ موج نوی دهۀ هفتاد را تداعی میکند.
در اینجا رویای آمریکایی با خاک یکسان میشود. و تنها دلخوشیِ باردامو، زنان بلوند و جذاب آمریکایی هستند. که تا مدتی طولانی فقط در ذهنش میتواند به آنها دستدرازی کند. در این بخش گذری هم داریم به کارخانۀ سیاهِ فورد در دیترویت. به جایی که «از خودبیگانگی» به کمال خود میرسد و صنعت و سرمایهداری و عواقبِ کشندهاش به عریانترین شکل، خود را در بردگانِ صنعتی و درخودمُردۀ بینوا متبلور میکنند. و چنان توصیفِ وحشتناک و دقیقی از آن وضعیت ارائه میشود که شما هم آن حس رباتگونۀ کارگران را حس میکنید و مثل چاپلین در «عصر جدید» دچارِ فروپاشی روانی میشوید. در یک کلام ما در این رمان، دشمنیِ خونینِ سلین با دستاوردهای مادی و غیرمادیِ (فکری) مدرنیتۀ غربی را شاهد هستیم. و نقدِ عریانی که او بر این ظواهر و بواطن دارد. و نفرتِ درونزایی که آن را به ما نیز القا میکند.
فردینان با هر نکبتی که هست در این سرزمین مردگان و کثافات دوام میآورد. و در این بین با «مالی»، یعنی فرشتۀ نجات یا بهتر است بگویم الهۀ زندگیِ خود آشنا میشود. و تنها امید او برای زندگی در آمریکا همین مالی است. که جلوتر به آن باز خواهم گشت.
"باردامو در جستجوی معنا به سفری طولانی و پر فراز و نشیب رفت. او از جنگ و خشونت، استعمار و استثمار، و پوچی رویای آمریکایی دید. او با افراد از دست رفته و ناامیدی مواجه شد که در جستجوی معنای زندگی خود بودند. اما در نهایت، سفر او او را به یک نقطه بازگشت آورد. او به فرانسه، جایی که سفرش آغاز شد، بازگشت، اما این بار به مکانی متفاوت نگاه می کرد. فرانسه دیگر برای او مکانی آشنا و دلپذیر نبود. اکنون برای او مکانی بیگانه و بی تفاوت بود. او متوجه شد که معنای زندگی را نمی توان در مکان یا زمان خاصی یافت. این چیزی است که باید در درون خود جستجو کرد.
باردامو در پایان سفر خود با سوالات بیشتری از آنچه که شروع کرده بود، مواجه شد. اما او همچنین با بینش جدیدی در مورد خود و دنیای اطراف خود مواجه شد. او فهمید که معنای زندگی چیزی نیست که به راحتی یافت می شود. این چیزی است که باید برای آن تلاش کرد و برای آن جنگید.
درباره نویسنده
سوالات متداول
«یک شاهکار به معنای واقعی کلمه!» - گاردین
« یکی از بهترین رمانهای تاریخ» - نیویورک تایمز