جغد سیاه
معرفی خواندنی‌ترین کتاب‌ها
دسته بندی: ادبیات کلاسیک

آنا کارنینا

لئو تولستوی
12 دقیقه
آنا کارنینا
96
0
در این دنیا نمی‌شود به چیزی دلخوش بود
درباره‌ی رمان «آنا کارنینا»

معرفی کتاب

این رمان را بعد از «جنگ و صلح» مهم‌ترین اثر نویسنده‌اش، لئو تولستوی می‌دانند. اگرچه بعضی‌ها هم معتقدند که «آنا کارنینا» از جنبه‌هایی مهم‌ترین اثر نویسنده‌اش است. تولستوی «آنا کارنینا» را در زمانی نوشت که داستان‌نویسی را کنار گذاشته و به نگارش کتاب در سایر حوزه‌ها می‌پرداخت و از این نظر شاید «آنا کارنینا» در ارزیابی نهایی از کار تولستوی و سبک نویسندگی‌اش اهمیت داشته باشد.

نظر داستایوفسکی درباره کتاب آناکارنینا

درباره‌ی نوشتن «آنا کارنینا» چه می‌دانیم؟

نگارش «آنا کارنینا» چهار سال (بین سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۷۷) به طول انجامید. داستان تراژیکی درباره‌ی زنی است که زندگی خاصی برمی‌گزیند و سرانجام با انداختن خود به زیر قطار در حال حرکت، زندگی‌اش را پایان می‌دهد. رمانی که ستایش رقیب تولستوی، فئودور داستایفسکی را به همراه داشت و آن را «یک اثر هنری بی‌نقص» خواند و چند دهه‌ی بعد یکی از رمان‌های محبوب ویلیام فاکنر نویسنده‌ی امریکایی هم شد. هنری جیمز دیگر نویسنده‌ی امریکایی هم گفته که «آنا کارنینا» به همراه «مادام بووآری» گوستاو فلوبر رمان‌های بزرگ قرن نوزدهم اروپا هستند که پیرامون زنان نوشته شده است.

«آنا کارنینا» ‌به چه شهرت دارد؟

یکی از مشهورترین آغازهای تاریخ ادبیات به این رمان اختصاص دارد و با این جمله: «خانواده‌های خوشبخت همه مثل همند، اما خانواده‌های شوربخت، هرکدام بدبختی خاص خود را دارند.» گفته شده، تولستوی این جمله را متأثر از جمله‌ای از پوشکین روی کاغذ آورده. جمله‌ای که سرآغاز رمانی شد تا نویسنده‌اش تلاش کند تا در شوربختی‌ها و بحران‌های زندگی خانوادگی، معنای واقعی زندگی و عدالت اجتماعی را بجوید.

«آنا کارنینا» در چه شرایطی نوشته شد؟

«آنا کارنینا» در زمانی نوشته شد که تولستوی احساس می‌کرد نظریات پیرامون خانواده در روسیه به سمت‌وسویی منفی  گرایش پیدا کرده. او به هیچ‌وجه نظریات پوچ‌گرایانه پیرامون ازدواج را نمی‌پذیرفت. در آن زمان، جنبش‌های فکری در روسیه تحت‌تأثیر فلسفه‌ی رمانتیک بودند و تولستوی قصد داشت با نوشتن رمانی مسیر خلاف جهت اکثر روشنفکران و نویسندگان روس بپیماید. در قرن نوزدهم نخبگان روسیه به پیروی از تمایلات رمانتیک‌های آلمانی و فرانسوی تلاش داشتند تا نهادهای سنتی از جمله نهاد خانواده را تضعیف کنند. تولستوی در «آنا کارنینا» فرجام تراژیک چنین باورهایی را به نمایش می‌گذارد. آنا کارنینا و ورونسکی از آن جهت به سرنوشتی شوم دچار می‌شوند که نهادی همچون نهاد خانواده را نادیده می‌گیرند و آن را تخریب می‌کنند. حال آنکه مقابل آن‌ها دو شخصیت به نام‌های لوین و کیتی، نهایت آمال و آرزوهای‌شان را در تشکیل خانواده‌ای سعادتمند می‌بینند. افکار منتقدانه‌ی تولستوی در «آنا کارنینا» به اوج خود می‌رسد و بعد از آن است که باعث می‌شود که او از عرصه‌ی ادبیات دست بکشد و به‌زعم خود دغدغه‌های مهم‌تری را جست‌وجو کند.

خلاصه کتاب آناکارنینا

پس‌زمینه‌ی «آنا کارنینا»

زمینه‌ی «آنا کارنینا» همچون «جنگ و صلح»، وصف دنیای اشراف و تحلیل روان‌شناسانه از شخصیت‌های مختلف انسانی است. اگر «جنگ و صلح» در زمینه‌ی تاریخی گسترده روایت می‌شود، سیر رویدادها در «آنا کارنینا» در محیطی است متعلق به عصر تولستوی و از این نظر هرچه او در این رمان توصیف می‌کند، از مشاهده‌ی مستقیم او ناشی می‌شود. 

شخصیت‌پردازی در «آنا کارنینا»

شیوه‌ی شخصیت‌پردازی تولستوی و ملموس نشان دادن شخصیت‌ها نزد خواننده در «آنا کارنینا» هم در اوج قرار دارد. ولادیمیر ناباکوف سال‌ها بعد پیرامون شخصیت‌پردازی خاص تولستوی گفت: «چه جای تعجب که روس‌های سالخورده در وقت چای عصرانه از شخصیت‌های تولستوی طوری حرف می‌زنند انگار آدم‌هایی واقعاً زنده باشند. آدم‌هایی که می‌توانند دوستان‌شان را به آن‌ها تشبیه کنند. آدم‌هایی که چنان به روشنی به چشم آن‌ها می‌آیند که انگار در آن مجلس با کیتی و آنا یا ناتاشا بوده‌اند یا با ابلوتسکی در رستوران محبوبش غذا خورده باشند مثل خود ما که به زودی با او غذا خواهیم خورد. خوانندگان، تولستوی را غول می‌نامند نه به این دلیل که نویسندگان دیگر کوتوله‌اند بلکه چون او همیشه دقیقاً به قد و قامت خود ما باقی می‌ماند. دقیقاً به عوض آنکه مثل بقیه‌ی نویسندگان از آن دورها بگذرد، با ما همگام می‌ماند.» «آنا کارنینا» در آن دوره‌ی روسیه، شخصیتی ناآشنا نبوده است بلکه اگر فقط زندگی برخی آدم‌های سرشناس سرزمین روسیه در آن زمان را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می‌شویم که خلق‌وخوی آنا کارنینا در زمان دیگری هم با همان شدت و حدت وجود داشته است. کافی است زندگی الکساندر هرتسن (یکی از متفکران مهاجر روس) در آن دوره را بررسی کنیم و ببینیم همسر او تا چه حد از خلق و خوی «آنا کارنینایی» برخوردار بوده است.
بسیاری از رمان‌های آن دوره هم موقعیت‌هایی داستانی را خلق کرده‌اند که شباهت‌هایی اساسی با رمان «آنا کارنینا» داشتند. اقبال به رمان‌های ژرژ ساند، رمان‌نویس فرانسوی در روسیه‌ی آن زمان و در کل در میان آدم‌های روسی در سراسر جهان از همین مسئله ناشی می‌شود. تفاوت رمان «آنا کارنینا» با رمان‌های مشابه خود در این است که فرجام و نهایتی را برای اعمال شخصیت اصلی خود متصور شده که از شیوه‌ی نویسندگان همدوره‌ی خود بسیار دور بوده است.
آنا کارنینا پس از آشنایی با ورونسکی زندگی گذشته خود را رها می‌کند و همراه او می‌شود. چنین تصمیمی از جانب این شخصیت به نظر تولستوی به هیچ‌وجه با شیوه‌ی زندگی عادی و منطقی همخوانی ندارد و به همین جهت است که آنا کارنینا از زمان انجام چنین اقدامی هرچه بیشتر دچار سرنوشت بد و تباه شده می‌شود. ورونسکی هم حال و روزی بهتر از آنا نمی‌یابد. او هم در صحنه‌های پایانی رمان با حالی نزار راهی جنگ می‌شود. اگر آنا کارنینا با خودکشی به فرجام شوم خود خاتمه داده، ورونسکی هم با حضور در جنگی که به احتمال زیاد به سلامت از آن باز نخواهد گشت، سرنوشت تراژیک خود را تکمیل می‌کند. در مقابل، زوج دیگر به نهایت خوشبختی و سعادت می‌رسند لوین و کیتی که در پایان جلد اول رمان با هم ازدواج می‌کنند تنها و تنها یک هدف و آرزو را در سر می‌پرورانند این هدف و آرزو تقویت هرچه بیشتر بنیان‌های زندگی خانوادگی‌شان است. بدیهی است که این هدف در نظر تولستوی از ارزش و اعتباری بسیار والا برخوردار است به نحوی که در صفحات پایانی رمان حس خوشبختی این زن و شوهر به‌عنوان خاطره‌ای از این اثر از ذهن‌مان محو نخواهد شد. 

ماجرای رمان

«آنا کارنینا» رمانی پیچیده در چهار بخش، با بیشتر از دوازده شخصیت اصلی، در بیش از ۸۰۰ صفحه و در دو جلد است. محتوای داستان به خیانت، ایمان، خانواده، ازدواج، جامعه‌ی اشرافی روسیه، آرزو و زندگی روستایی و شهری می‌پردازد. طرح اصلی داستان حول یک رابطه خارج از ازدواج بین آنا و افسر خوش‌قیافه‌ی سواره‌نظام، کنت الکسی کیریلوویچ ورونسکی گسترش می‌یابد که در محافل اجتماعی سن پترزبورگ رسوایی به بار می‌آورد و دو جوان عاشق به اجبار در جست‌وجوی خوشبختی به ایتالیا می‌گریزند. پس از بازگشت آن‌ها به روسیه، زندگی آن‌ها از هم دورتر می‌شود.

بخشی از کتاب آناکارنینا

تولستوی در زمان نوشتن «آنا کارنینا» در چه حالی بود؟

طی سال‌های نگارش این رمان، جدالی روحانی در ضمیر تولستوی در کشاکش بود و این بحران در نهایت به تغییر مسلک او انجامید. سال‌ها طول کشید تا تولستوی درباره‌ی اعتقادات و نظریات خود تصمیم نهایی را گرفت. شیفتگی تولستوی به مذهب طی سال‌های ۱۸۸۰ روی داد و مقارن با تحول عمیقی است که در نظریات و مفاهیم ادبی و هنری او صورت گرفت. به یکباره شکار و تفریحات مورد علاقه‌اش را رها کرد، دشمن هر نوع خشونتی گردید، گیاهخوار شد و به لباس روستاییان درآمد و پا به پای آن‌ها به کار پرداخت. گرچه همسر و فرزندانش با این‌گونه کارهای او مخالف بودند ولی با صبر و تحمل، بسیاری از آن‌ها را پذیرفتند. تولستوی با اینکه از زندگی در شهر گریزان بود به اصرار زنش پذیرفت زمستان‌ها را به مسکو بروند. در پایتخت او از اختلاف زندگی ثروتمندان و فقرا به شدت آزرده شد و سرانجام به ستوه آمد و در هشتادودو سالگی بی‌خبر از خانه گریخت و با قطار راهی جنوب شد تا باقی عمر را در کنج انزوا سپری کند اما در حین سفر ذات‌الریه گرفت و ده روز بعد در بیستم نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت.

این کتاب جزو فهرست کتابهای برگزیده اپرا وینفری بوده است.
اگر به ادبیات کلاسیک علاقه‌مندید، کتاب قمارباز را هم بخوانید.
Separator

یک جرعه از کتاب

چرا ریشه‌کن‌کردن گذشته این‌قدر مشکل است؟ بله اما من می‌توانم سعی کنم که به فکرش نباشم؛ باید این کار را بکنم.
دالی محجوبانه جمله‌ای از کتاب مقدس را برای او نقل کرد: «به آنانی که از شما نفرت دارند، احسان کنید…»، «آنان را که از شما نفرت دارند دوست بدارید. اما نمی‌توانید کسی را دوست بدارید که از او نفرت دارید.»
ما خلق شده‌ایم تا زجر بکشیم و همه‌مان این را می‌دانیم و سعی می‌کنیم وسایلی اختراع کنیم تا خودمان را گول بزنیم.
هیچ وضعی نیست که راه گریزی نداشته باشد.
و این‌طور می‌شود که آدم‌ها به خودشان شلیک می‌کنند… برای فرار از حقارت.
هر قلبی اسرار خودش را دارد.
و جایی که عشق تمام شود نفرت شروع می‌شود.
من هر چیزی را که از پدرانم از راه عرق جبین‌ریختن به من رسیده باشد را باارزش قلمداد می‌کنم؛ اشراف یعنی ما نه آن‌هایی که زیر سایه صاحبان قدرت زندگی می‌کنند و خودشان را به کوچک‌ترین مبلغی می‌فروشند.
ما در ده سعی می‌کنیم غذا را تا جایی که ممکن است تند بخوریم تا بتوانیم به کارهایمان برسیم و حال در اینجا من و شما داریم سعی می‌کنیم تا جایی که ممکن است شام‌خوردنمان طولانی بشود.
البته تمام هدف تمدن این است که هر چیزی را به سرچشمه‌ی لذت تبدیل کند.
زندگی برای روح، به‌خاطر خدا. من چیزی کشف نکرده‌ام. فقط چشم‌هایم را باز کرده‌ام. آن قدرتی را شناخته‌ام که نه‌تنها در گذشته به من جان داده است بلکه حالا هم به من زندگی می‌دهد. من از نادانی نجات پیدا کرده‌ام و حق متعال را شناخته‌ام.
من فکر می‌کنم اگر به تعداد آدم‌ها، تنوع فکر وجود داشته باشد، پس به تعداد دل‌ها هم انواع عشق وجود دارد.
بدترین دقایق وقتی بود که خوشحال از تئاتر برگشت اما همسرش را در اتاق نشیمن و اتاق مطالعه ندید، در نهایت او را در اتاق خوابش با آن نامه شوم که همه چیز را افشا می‌کرد یافت.
شکیبایی بی‌حدوحصرش در برابر مردم که ریشه در آگاهی از نقایص خود داشت و آزادی‌خواهی فطری که در خونش بود باعث می‌شد که در برخورد با همه آدم‌ها یکسان رفتار کند و از سوی دیگر او به کارش علاقه داشت و همین امر کمکش می‌کرد تا هیچ‌وقت خسته نشود و اشتباه نکند.
با این‌حال می‌بایست تا زمان فرارسیدن مرگ به‌نحوی زندگی کند.
هیچ‌یک از آن‌ها آزرده‌خاطر بودن خود را آشکار نمی‌کردند، اما هر یک، آن دیگری را مقصر می‌دانست و از هر فرصتی برای اثبات این مدعا بهره می‌گرفت.
هیچ وضعی وجود ندارد که آدمی نتواند خود را به آن عادت دهد.
در این دنیا نمی‌شود به چیزی دلخوش بود.
Separator

خلاصه کتاب

شاهزاده استپان آرکادیویچ اُبلونسکی (که با نام کوچک «استیوا» در رمان از او نام برده می‌شود)، یکی از اشراف مسکو و کارمندی دولتی است که به همسرش، شاهزاده داریا الکساندرونا (دالی) خیانت کرده است. دالی رابطه‌ی شوهر خود با معلمه‌ی فرانسوی بچه‌هایش را می‌فهمد و وضعیت خانواده آشفته و نابسامان می‌شود. استیوا به خواهرش، آنا آرکادیونا کارنینا، وضعیت خانواده را اطلاع می‌دهد و آنا برای آرام کردن اوضاع راهی مسکو می‌شود. در همین حال، دوست دوران کودکی استیوا، کنستانتین دیمیتریویچ لوین («کوستیا») با هدف خواستگاری از کوچک‌ترین خواهر دالی، شاهزاده کاترینا الکساندرونا شرباتسکایا («کیتی») وارد مسکو می‌شود. کوستیا یک زمیندار اشرافی پرشور، بی‌قرار، اما خجالتی است که برخلاف دوستان مسکویی‌اش، تصمیم می‌گیرد در املاک بزرگ خود زندگی کند. او متوجه می‌شود که کنت الکسی کریلوویچ ورونسکی، افسر سواره‌نظام ارتش نیز خاطرخواه کیتی است. استیوا برای استقبال از خواهرش به ایستگاه راه‌آهن می‌رود و آنجا با کنت ورونسکی برخورد‌ می‌کند که او هم برای استقبال از مادرش، کنتس ورونسکایا، به ایستگاه آمده است. آنا و ورونسکایا در طی سفر، در یک واگن بوده‌اند و باهم صحبت کرده‌اند. وقتی‌که ورونسکی در کوپه به سراغ مادرش می‌رود، آنا را برای اولین‌بار می‌بیند، یک کارگر راه‌آهن به طور تصادفی جلوی قطار می‌افتد و کشته می‌شود. آنا این حادثه را بدشگون تعبیر می‌کند. آنا با دالی در مورد رابطه‌ی استیوا صحبت می‌کند و او را متقاعد می‌کند که استیوا با وجود خیانت هنوز او را دوست دارد. دالی تحت‌تأثیر صحبت‌های آنا قرار می‌گیرد و تصمیم می‌گیرد استیوا را ببخشد. کیتی، خواهر هجده ساله‌ی دالی شیفته‌ی ورونسکی می‌شود. وقتی کوستیا در خانه‌ی شاهزاده شرباتسکی از کیتی خواستگاری می‌کند، کیتی به طرز ناشیانه‌ای درخواست او را رد می‌کند، زیرا عاشق ورونسکی است. در مراسم رقصی که کیتی و ورونسکی و آنا حضور دارند، کیتی انتظار دارد که ورونسکی با او برقصد اما ورونسکی، آنا را به‌عنوان شریک رقص انتخاب می‌کند و این کار، کیتی را در شوک و دلشستگی فرو‌ می‌برد. کیتی دل‌شکسته به سن‌پترزبورگ باز می‌گردد. ورونسکی با همان قطار به سن‌پترزبورگ می‌رود. در یک ملاقات، ورونسکی به عشق خود اعتراف می‌کند. آنا امتناع می‌ورزد، اما عمیقاً تحت‌تأثیر او قرار می‌گیرد. از طرف دیگر، کوستیا که از رد درخواستش توسط کیتی بسیار آشفته و ناراحت می‌شود، به املاک خود بازمی‌گردد و از ازدواج با کیتی ناامید می‌شود. آنا به نزد همسرش، کنت الکسی الکساندرویچ کارنین، یک مقام ارشد دولتی، و پسرش، سریوژا، در سن‌پترزبورگ باز می‌گردد.
بعد از طرد شدن کیتی از جانب ورونسکی، کیتی دچار مشکلات روانی می‌شود. در سن‌پترزبورگ، آنا وقتش را بیشتر در حلقه دوستی پرنسس الیزاوتا («بتسی») می‌گذراند. بتسی از شخصیت‌های مشهور سن‌پترزبورگ است و پسرعموی ورونسکی. اگرچه آنا در ابتدا سعی می‌کند ورونسکی را طرد کند، اما در نهایت تسلیم عشق او می‌شود و رابطه‌ای عاشقانه‌ای بین آن دو شکل می‌گیرد. در همین حال، کارنین به همسرش، درباره‌ی توجه خارج از حد به ورونسکی در ملاء عام تذکر می‌دهد که باعث دامن زدن به شایعات است. او نگران وجهه‌ی عمومی خودشان است. ورونسکی، که در اسب‌سواری ماهر است، در مسابقه‌ی اسب دوانی شرکت می‌کند. او در مسابقه، از اسب خود سقوط می‌کند و مضروب می‌شود. آنا، که در بین تماشاچیان مسابقه حاضر است، نمی‌تواند ناراحتی خود را در طی این حادثه پنهان کند. قبل از این مسابقه، آنا به ورونسکی گفته بود که از او باردار است. کارنین نیز در مسابقات حضور دارد. او به آنا می‌گوید که رفتارش نامناسب است. پس از مسابقه و در مسیر برگشت به خانه، آنا با پریشانی به رابطه‌ی خود با ورونسکی نزد شوهرش اعتراف می‌کند. کارنین از او می‌خواهد که این رابطه را قطع کند تا از شایعات بیشتر جلوگیری شود، زیرا معتقد است که ازدواج آن‌ها حفظ خواهد شد.
کوستیا به کار در املاک خود ادامه می‌دهد و در مسائل کارگری و دهقانی و تاریخ آن در کشورش تعمق می‌کند. همزمان دالی به ملک خود در نزدیکی املاک کوستیا می‌رود. در ملاقات دالی با کوستیا، دالی سعی می‌کند بفهمد بین او و کیتی چه اتفاقی افتاده و رفتار کیتی را توضیح دهد. کوستیا از صحبت‌های دالی در مورد کیتی بسیار برانگیخته می‌شود و احساس دوری از دالی به او دست می‌دهد؛ زیرا رفتار محبت‌آمیز او با فرزندانش را نادرست می‌داند. کوستیا تصمیم می‌گیرد کیتی را فراموش کند و به احتمال ازدواج با یک زن دهقانی فکر می‌کند. با این حال، مشاهده‌ی تصادفی کیتی در کالسکه (به هنگام برگشت از چشمه‌ی آب گرم) باعث می‌شود که کوستیا متوجه شود که هنوز او را دوست دارد. در همین حال، در سن‌پترزبورگ، کارنین از جداشدن از آنا خودداری می‌کند و اصرار دارد که ازدواج آن‌ها ادامه خواهد داشت. کارنین تهدید می‌کند که اگر آنا در رابطه‌ی خود با ورونسکی پافشاری کند، فرزندشان، سریوژا را با خود را خواهد برد.
آنا و ورونسکی همچنان به دیدار یکدیگر ادامه می‌دهند و از طرف دیگر کارنین با یک وکیل در مورد طلاق مشورت می‌کند. در آن زمان، طلاق در روسیه فقط می‌توانست توسط طرف بی‌گناه در یک رابطه درخواست شود و مستلزم این بود که طرف گناهکار اعتراف کند یا اینکه طرف گناهکار در حین عمل زنا مشاهده شود. کارنین، آنا را مجبور می‌کند تا برخی از نامه‌های عاشقانه‌ی ورونسکی را تحویل دهد، که وکیل آن‌ها را برای اثبات رابطه کافی نمی‌داند. کارنین پس از شنیدن اینکه آنا پس از تولد دشوار دخترش (آنی) در حال مرگ است، نظر خود در مورد طلاق را تغییر می‌دهد. در کنار بالین او، کارنین ورونسکی را می‌بخشد. با این حال، ورونسکی که از بزرگواری کارنین خجالت‌زده است، با شلیک گلوله به خود اقدام به خودکشی ناموفق می‌کند. هنگامی که آنا بهبود می‌یابد، متوجه می‌شود که با وجود بخشش کارنین و وابستگی او به آنی، نمی‌تواند زندگی با کارنین را تحمل کند. وقتی می‌شنود که ورونسکی قصد دارد برای یک پست نظامی به تاشکند برود، ناامید می‌شود. آنا و ورونسکی به ایتالیا فرار می‌کنند و پسر آنا، سریوژا، را رها می‌کنند. پس از بازگشت از ایتالیا آنا از ورونسکی فاصله می‌گیرد و خود را به زیر قطار می‌اندازد و ورونسکی هم راهی جبهه‌ی جنگ می‌شود.
Separator

درباره نویسنده

لئو تولستوی در ۲۸ اوت ۱۸۲۸ در دهکده‌ای کوچک در شهرستان تولا در روسیه به دنیا آمد. او پدر و مادر خود را در کودکی از دست داد و تربیت و نگهداری او بر عهده‌ی یکی از اقوام دور او سپرده شده بود. او بیشتر عمر خود را در این دهکده گذراند و تنها چند سالی از جوانی‌اش را از ملک پدری خود دور افتاد. در سال ۱۸۴۴ برای تحصیل به دانشکده‌ی قازان رفت؛ اما قبل از آنکه دوره‌ی تحصیل را تمام کند از تحصیل انصراف داد، به دهکده‌ی پدری‌اش بازگشت و زندگی خود را صرف رسیدگی به امور روستاییان و مطالعه کرد. در سال ۱۸۵۸ به مدت سه سال برای شرکت در جنگ‌های قفقاز داوطلب شد. تجربیات او در این سال‌ها، در حافظه‌ی روح و ذهن او ماند تا بعدها از آن‌ها به درستی برای پرورش ایده‌های ذهنی‌اش استفاده کند. او نویسندگی را در همان سال‌هایی که در قفقاز بود شروع کرد و داستان‌های کودکی، دوران جوانی و دیگر داستان‌ها را در بحبوحه‌ی جنگ نوشت و داستان قزاق‌ها را نیز در قفقاز شروع کرد. اولین اثری که از او چاپ شد، داستان «کودکی» بود. نکراسوف، شاعر روس، در سال ۱۸۵۲ این داستان را در مجله‌ی «معاصر» چاپ کرد تا نقطه‌ی آغازی باشد برای شهرت تولستوی. او با دیگر داستان‎‌های خود این شهرت را تثبیت کرد. تولستوی قبل از زمان «جنگ و صلح» به شهرت رسیده بود؛ اما آن‌چه عظمت هنر او را جاودانه کرد این اثر بود.
Separator

سوالات متداول

«آنا کارنینا» یکی از مهم‌ترین رمان‌های کلاسیک روس است. شیوه‌ی شخصیت‌پردازی خاص این رمان از یک‌سو و نیز درون‌مایه‌ی رمان که درباره‌ی روابط انسانی و نهاد خانواده است، این رمان را باارزش ساخته است.
برای کسانی که به درام‌های عاشقانه و روان‌شناسانه علاقه دارند، خواندن این رمان توصیه می‌شود.
Separator

کتاب‌های مشابه

Separator

نظر کاربران

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.