دربارهی کتاب «ابله»
معرفی کتاب
«ابله» رمانی است نوشتهی نویسندهی روسی فئودور داستایوفسکی در سال 1869. گاردین این اثر را شاهکاری بااهمیت خواند. این کتاب که در انگلیسی با عنوان «The Idiot» شناخته میشود، داستان زندگی شاهزاده میشکین را دنبال میکند؛ مرد جوانی که به خاطر معصومیت کودکانه و سادهدلیاش، اغلب اطرافیانش او را «ابله» میبینند. نویسنده ابتدا این کتاب را به صورت سریالی در روزنامهی «روسکی فیسنیک» (The Russian Messenger) از سال 1868 تا 1869 منتشر کرد.
نویسنده در چه دورهای «ابله» را نوشت؟
تجربهی تبعید به سیبری، ایدهی «مردی ذاتاً پاک» را در ذهن داستایوفسکی شکل داد که جامعه و اطرافیانش او را درک نمیکنند. او نوشتن این رمان را در سوئیس آغاز کرد چون از روسیه و چنگ طلبکارانش گریخته بود. او و همسرش با فقر شدید دست و پنجه نرم میکردند و مدام مجبور میشدند پول قرض بگیرند یا وسایلشان را گرو بگذارند. از طرفی، داستایوفسکی به قمار اعتیاد پیدا کرده بود و تا تمام پولش را از دست نمیداد از پای میز قمار بلند نمیشد.
«ابله» چطور نوشته شد؟
ایدهی نوشتن این اثر در زمانی که داستایوفسکی به سیبری تبعید شده بود، به ذهنش رسید. دفترهای یادداشت داستایوفسکی نشان میدهند که او طرحی کلی در ذهن نداشته و به هر جهتی که داستان او را میکشانده، میرفته است. در نتیجه داستان و شخصیتهای متفاوتی برای رمان در نظر گرفته بود، ولی در نهایت به ایدهی اولیهی خود، یعنی روایت زندگی شخصیتی که ذاتاً خوب و معصوم است، بازگشت.
شخصیت اصلی رمان «ابله»
شاهزاده میشکین: مرد جوانی که بعد از دورهای طولانی که برای درمان افسردگی عصبیاش به خارج از کشور سفر کرده بود، حالا به روسیه بازگشته است. اثرات ادامهدار بیماریاش همراه با معصومیت و فقدان تجربهی حضور در اجتماع، گاهی مخاطب را به اشتباه میاندازد و اغلب اوقات او از چشم دیگران «ابله» دیده میشود، اما حقیقت این است که همه به شدت تحت تأثیر او قرار دارند.
با چه مضامینی در رمان «ابله» مواجه میشویم؟
موضوع محوری رمان حول شخصیت اصلی آن، شاهزاده میشکین، میگردد که جوانی معصوم و پاکنهاد است. سرشت کودکانه و سادهدلیاش در تضاد با جامعهی فاسد و منفیباف است. به همین ترتیب، رمان پرسشهای اخلاقی را مطرح میکند، مانند طبیعت خیر و شر، امکان رهایی یافتن از گناه اخلاقی و نقش مذهب در شکلدهی ارزشهای اخلاقی.
«ابله» در کدام گونهی ادبی جای میگیرد؟
• رمان روانشناختی: رمان به واکاوی افکار و احساسات شخصیتهایش میپردازد و روی انگیزهها و کشمکشهای روانیشان تمرکز دارد.
• رمان اجتماعی: این کتاب نقدی است بر جامعهی قرن نوزدهم روسیه و مسائلی مثل طبقهی اجتماعی، نابرابری و فساد را بررسی میکند.
• رمان فلسفی: داستان با پرسشهای دشوار فلسفی و مذهب درگیر است و موضوعاتی مثل اخلاقیات و طبیعت خیر و شر را میکاود.
• تراژدی: رمان دارای عناصر تراژدی است، چراکه به سقوط شخصیت محوریاش پرنس میشکین میپردازد که قادر نیست بر فساد و منفیبافی حاکم در جامعهاش فائق بیاید.
انتشار و عملکرد «ابله»
این اثر در زمان انتشار با نظرات یکپارچه منفی روبرو شد. تا حدی به این دلیل که اکثر منتقدان مخالف محافظهکاری داستایوفسکی بودند و قصد داشتند از این طریق اهداف سیاسی فرضی داستان را بیاعتبار کنند. از نظر برخی هم داستان بسیار طولانی بود و پیرنگی نداشت. طی گذشت زمان «ابله» جایگاه خود را در ادبیات روسیه پیدا کرد، به خصوص پس از مرگ داستایوفسکی در 1881 و حالا از مهمترین آثار او و جزو آثار کلاسیک ادبیات روسیه به شمار میرود. این رمان به زبانهای بسیاری ترجمه شده و در سراسر جهان خواننده داشته است. همچنین عمق روانشناختی، دیدگاههای فلسفی و تصویر جامعه روسیهی قرن نوزدهم نیز مورد مطالعهی پژوهشگران و محققان ادبی بوده است.
چه ترجمههایی از این کتاب در فارسی در دسترس است؟
سروش حبیبی، نشر چشمه
پرویز شهدی، انتشارات مجید (بهسخن)
مشفق همدانی، انتشارات امیرکبیر
رضا ستوده، انتشارات نگاه
علیرضا زارعی، نشر هرمس
مهری آهی، انتشارات خوارزمی
کیومرث پارسای، انتشارات سمیر
صدیقه عیوضی، انتشارات آوای مهدیس
آرا جواهری، انتشارات پارمیس
نسرین مجیدی، نشر روزگار
گلناز سهرابی، انتشارات ندای معاصر (زرین کلک)
نسرین علیپور، نشر چلچله
اصغر اندرودی، انتشارات ناژ
اگر از این کتاب خوشتان آمد، این کتابها را هم پیشنهاد میکنیم
کتاب جنایت و مکافات، فئودور داستایوفسکی، ترجمهی احد علیقلیان، نشر مرکز
آنا کارنینا، لئو تولستوی، ترجمهی سروش حبیبی، نشر نیلوفر
برادران کارامازوف، فئودور داستایوفسکی، ترجمهی اصغر رستگار، انتشارات نگاه
یادداشتهای زیرزمینی، فئودور داستایوفسکی، ترجمهی حمیدرضا آتشبرآب، انتشارات علمی و فرهنگی
محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمهی علی اصغر حداد، نشر ماهی
بیگانه، آلبر کامو، ترجمهی خشایار دیهیمی، نشر ماهی
بار هستی، میلان کوندرا، ترجمهی پرویز همایونپور، نشر قطره
مروری بر آنچه خواندیم
• «ابله» رمانی است نوشتهی نویسندهی روسی فئودور داستایوفسکی که داستان زندگی شاهزاده میشکین را دنبال میکند؛ مرد جوانی که به خاطر معصومیت کودکانه و سادهدلیاش، اغلب اطرافیانش او را «ابله» میبینند.
• تجربهی تبعید به سیبری، ایدهی «مردی ذاتاً پاک» را در ذهن داستایوفسکی شکل داد که جامعه و اطرافیانش او را درک نمیکنند.
• موضوع محوری رمان حول شخصیت اصلی آن، شاهزاده میشکین، میگردد که جوانی معصوم و پاکنهاد است. سرشت کودکانه و سادهدلیاش در تضاد با جامعهی فاسد و منفیباف است.
• این اثر در زمان انتشار با نظرات یکپارچه منفی روبرو شد. تا حدی به این دلیل که اکثر منتقدان مخالف محافظهکاری داستایوفسکی بودند و قصد داشتند از این طریق اهداف سیاسی فرضی داستان را بیاعتبار کنند.
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
در ادامهی داستان میخوانیم که ناستازیا فیلیپوونا قصد دارد به خانوادهی گانیا توهین کند، چون او را به عنوان همسر گانیا قبول نکردهاند. اما میشکین جلوی او را میگیرد و ناستازیا را از رفتارش شرمنده میکند. ناگهان جماعتی از مستها و سرکشان به سرکردگی پارفیون سمیونوویچ روگوژین، جوان 27 سالهای با موهای تیره که صمیمانه عاشق ناستاسیا فیلیپوونا است، از راه میرسند. روگوژین قول میدهد صد هزار روبل برای جشن تولد ناستازیا، که همان شب برپا میشود، هدیه بیاورد؛ جشنی که قرار است ناستازیا در آن اعلام کند که با گانیا ازدواج خواهد کرد یا خیر.
در جشن توتسکی، ژنرال یپانچین، گانیا، فردیشچنکو، پتیسین ــ دوست رباخوار گانیا که خواستگار واریا ایولگین است ــ و چند نفر دیگر حضور دارند. با کمک کولیا، شاهزاده میشکین هم ناخوانده از راه میرسد. به توصیهی شاهزاده، ناستازیا فیلیپوونا پیشنهاد گانیا را رد میکند. روگوژین با صد هزار روبلی که وعده داده بود وارد میشود، اما ناگهان خود میشکین از ناستازیا فیلیپوونا خواستگاری میکند و میگوید اخیراً متوجه شده که ارث زیادی به او رسیده. ناستازیا فیلیپوونا از خواستگاری کسی که قلبی صادق و سخاوتمند دارد، بهتزده شده است، ولی لیاقت خود را روگوژین میداند، بنابراین مهمانی را با روگوژین و دوستان او ترک میکند.
شاهزاده میشکین شش ماه بعد را در پی ناستازیا است و او نیز مدام از روگوژین به شاهزاده پناه میبرد و دوباره به روگوژین بازمیگردد. ارث میشکین کمتر از انتظارش است و با پس دادن مطالبات طلبکاران و اقوام ادعایی که بسیاریشان دروغین هستند، کم و ناچیزتر میشود. عاقبت شاهزاده به سن پترزبورگ بازمیگردد و به دیدن روگوژین در خانهاش که بسیار دلگیر و خوفناک است، میرود. ولی اواخر همان روز، روگوژین در سرسرای هتل شاهزاده با چاقو به میشکین حمله میکند، اما شاهزاده ناگهان دچار صرع میشود و به این ترتیب نجات مییابد.
در قسمت بعدی میخوانیم که شاهزاده بیشتر وقت خود را در خانهی یپانچینها میگذراند. به زودی اطرافیانش متوجه عشق او به آگلایا میشوند و حدس میزنند به احتمال زیاد آگلایا هم پاسخ عشق میشکین را میدهد. با این حال، او که دختری مغرور، بااراده و دمدمیمزاج است، از اعتراف به عشق خود به شاهزاده میشکین خودداری و حتی آشکارا او را مسخره میکند. خانواده آگلایا کم کم با میشکین به عنوان نامزدش برخورد میکنند و حتی یک مهمانی شام با مهمانان مشهوری که افراد بلندمرتبهی روسیه هستند، برگزار میکنند. میشکین در جریان یک سخنرانی پرشور و آتشین در مورد مذهب و آیندهی اشراف، به طور اتفاقی یک گلدان زیبای چینی را میشکند. بعدازظهر همان روز هم حمله صرع خفیفی به او دست داده بود. مهمانان و خانواده متقاعد میشوند که شاهزادهی به ظاهر بیمار، مناسب آگلایا نیست.
با این حال، آگلایا به میشکین جواب رد نمیدهد و حتی ملاقاتی با ناستازیا فیلیپوونا ترتیب میدهد که نامههایی برای آگلایا مینویسد تا متقاعدش کند با میشکین ازدواج کند. در طول این ملاقات، دو زن شاهزاده را مجبور میکنند بین عشق عاشقانهاش به آگلایا و عشق ترحمآمیزش به ناستازیا فیلیپوونا یکی را انتخاب کند. میشکین مدت کوتاهی تردید میکند که باعث میشود آگلایا فرار کند و همهی امیدها برای نامزدیشان را از بین میبرد. ناستازیا فیلیپوونا میخواهد با شاهزاده ازدواج کند، اما عاقبت نشان میدهد نمیتواند به وعدهی خود عمل کند و در عوض در آخرین لحظه با روگوژین فرار میکند.شاهزاده روز بعد ردپای آن دو را تا سن پترزبورگ دنبال میکند و میفهمد روگوژین طی شب با چاقو به ناستازیا حمله کرده و او را مجروح کرده است. هر دو مرد تمام شب را بالای سر جسد ناستازیا که روگوژین روی میز تحریرش خوابانده، بیدار میمانند.
در پایان روگوژین به پانزده سال کار اجباری در سیبری محکوم میشود، شاهزاده میشکین عقل خود را از دست میدهد و به آسایشگاه سوئیس باز میگردد و آگلایا با یک کنت لهستانی روسیه را ترک می کند، اما او مردی دروغگوست و خیلی زود آگلایا را رها میکند.