جغد سیاه
معرفی خواندنی‌ترین کتاب‌ها
دسته بندی: رمان فلسفی

ابله

فئودور داستایفسکی
9 دقیقه
ابله
116
0
روایت مجنون شدن یک ساده‌دل
درباره‌ی کتاب «ابله»

معرفی کتاب

«ابله» رمانی است نوشته‌ی نویسنده‌ی روسی فئودور داستایوفسکی در سال 1869. گاردین این اثر را شاهکاری بااهمیت خواند. این کتاب که در انگلیسی با عنوان «The Idiot»  شناخته می‌شود، داستان زندگی شاهزاده میشکین را دنبال می‌کند؛ مرد جوانی که به خاطر معصومیت کودکانه و ساده‌دلی‌اش، اغلب اطرافیانش او را «ابله» می‌بینند. نویسنده ابتدا این کتاب را به صورت سریالی در روزنامه‌ی «روسکی فیسنیک» (The Russian Messenger) از سال 1868 تا 1869 منتشر کرد. 


ماجرای کتاب ابله

نویسنده در چه دوره‌ای «ابله» را نوشت؟

تجربه‌ی تبعید به سیبری، ایده‌ی «مردی ذاتاً پاک‌» را در ذهن داستایوفسکی شکل داد که جامعه و اطرافیانش او را درک نمی‌کنند. او نوشتن این رمان را در سوئیس آغاز کرد چون از روسیه و چنگ طلبکارانش گریخته بود. او و همسرش با فقر شدید دست و پنجه نرم می‌کردند و مدام مجبور می‌شدند پول قرض بگیرند یا وسایلشان را گرو بگذارند. از طرفی، داستایوفسکی به قمار اعتیاد پیدا کرده بود و تا تمام پولش را از دست نمی‌داد از پای میز قمار بلند نمی‌شد.  

«ابله» چطور نوشته شد؟

ایده‌ی نوشتن این اثر در زمانی که داستایوفسکی به سیبری تبعید شده بود، به ذهنش رسید. دفترهای یادداشت‌ داستایوفسکی نشان می‌دهند که او طرحی کلی در ذهن نداشته و به هر جهتی که داستان او را می‌کشانده، می‌رفته است. در نتیجه داستان و شخصیت‌های متفاوتی برای رمان در نظر گرفته بود، ولی در نهایت به ایده‌ی اولیه‌ی خود، یعنی روایت زندگی شخصیتی که ذاتاً خوب و معصوم است، بازگشت. 

بخشی از کتاب ابله

شخصیت اصلی رمان «ابله»

شاهزاده میشکین: مرد جوانی که بعد از دوره‌ای طولانی که برای درمان افسردگی عصبی‌اش به خارج از کشور سفر کرده بود، حالا به روسیه بازگشته است. اثرات ادامه‌دار بیماری‌اش همراه با معصومیت و فقدان تجربه‌ی حضور در اجتماع، گاهی مخاطب را به اشتباه می‌اندازد و اغلب اوقات او از چشم دیگران «ابله» دیده می‌شود، اما حقیقت این است که همه به شدت تحت تأثیر او قرار دارند. 

با چه مضامینی در رمان «ابله» مواجه می‌شویم؟

موضوع محوری رمان حول شخصیت اصلی آن، شاهزاده میشکین، می‌گردد که جوانی معصوم و پاک‌نهاد است. سرشت کودکانه و ساده‌دلی‌اش در تضاد با جامعه‌ی فاسد و منفی‌باف است. به همین ترتیب، رمان پرسش‌های اخلاقی را مطرح می‌کند، مانند طبیعت خیر و شر، امکان رهایی یافتن از گناه اخلاقی و نقش مذهب در شکل‌دهی ارزش‌های اخلاقی. 

«ابله» در کدام گونه‌ی ادبی جای می‌گیرد؟

رمان روانشناختی: رمان به واکاوی افکار و احساسات شخصیت‌هایش می‌پردازد و روی انگیزه‌ها و کشمکش‌های روانی‌شان تمرکز دارد. 
رمان اجتماعی: این کتاب نقدی است بر جامعه‌ی قرن نوزدهم روسیه و مسائلی مثل طبقه‌ی اجتماعی، نابرابری و فساد را بررسی می‌کند. 
رمان فلسفی: داستان با پرسش‌های دشوار فلسفی و مذهب درگیر است و موضوعاتی مثل اخلاقیات و طبیعت خیر و شر را می‌کاود. 
تراژدی: رمان دارای عناصر تراژدی است، چراکه به سقوط شخصیت محوری‌اش پرنس میشکین می‌پردازد که قادر نیست بر فساد و منفی‌بافی حاکم در جامعه‌اش فائق بیاید.  

اقتباس از کتاب ابله

انتشار و عملکرد «ابله»

این اثر در زمان انتشار با نظرات یکپارچه منفی روبرو شد. تا حدی به این دلیل که اکثر منتقدان مخالف محافظه‌کاری داستایوفسکی بودند و قصد داشتند از این طریق اهداف سیاسی فرضی داستان را بی‌اعتبار کنند. از نظر برخی هم داستان بسیار طولانی بود و پیرنگی نداشت. طی گذشت زمان «ابله» جایگاه خود را در ادبیات روسیه پیدا کرد، به خصوص پس از مرگ داستایوفسکی در 1881 و حالا از مهم‌ترین آثار او و جزو آثار کلاسیک ادبیات روسیه به شمار می‌رود. این رمان به زبان‌های بسیاری ترجمه شده و در سراسر جهان خواننده داشته است. همچنین عمق روانشناختی، دیدگاه‌های فلسفی و تصویر جامعه روسیه‌ی قرن نوزدهم نیز مورد مطالعه‌ی پژوهشگران و محققان ادبی بوده است.  

چه ترجمه‌هایی از این کتاب در فارسی در دسترس است؟ 

سروش حبیبی، نشر چشمه
پرویز شهدی، انتشارات مجید (به‌سخن)
مشفق همدانی، انتشارات امیرکبیر
رضا ستوده، انتشارات نگاه
علیرضا زارعی، نشر هرمس
مهری آهی، انتشارات خوارزمی
کیومرث پارسای، انتشارات سمیر
صدیقه عیوضی، انتشارات آوای مهدیس
آرا جواهری، انتشارات پارمیس
نسرین مجیدی، نشر روزگار
گلناز سهرابی، انتشارات ندای معاصر (زرین کلک)
نسرین علیپور، نشر چلچله
اصغر اندرودی، انتشارات ناژ

اگر از این کتاب خوشتان آمد، این کتاب‌ها را هم پیشنهاد می‌کنیم

کتاب جنایت و مکافات، فئودور داستایوفسکی، ترجمه‌ی احد علیقلیان، نشر مرکز
آنا کارنینا، لئو تولستوی، ترجمه‌ی سروش حبیبی، نشر نیلوفر
برادران کارامازوف، فئودور داستایوفسکی، ترجمه‌ی اصغر رستگار، انتشارات نگاه
یادداشت‌های زیرزمینی، فئودور داستایوفسکی، ترجمه‌ی حمیدرضا آتش‌برآب، انتشارات علمی و فرهنگی
محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمه‌ی علی‌ اصغر حداد، نشر ماهی
بیگانه، آلبر کامو، ترجمه‌ی خشایار دیهیمی، نشر ماهی
بار هستی، میلان کوندرا، ترجمه‌ی پرویز همایون‌پور، نشر قطره

مروری بر آنچه خواندیم

«ابله» رمانی است نوشته‌ی نویسنده‌ی روسی فئودور داستایوفسکی که داستان زندگی شاهزاده میشکین را دنبال می‌کند؛ مرد جوانی که به خاطر معصومیت کودکانه و ساده‌دلی‌اش، اغلب اطرافیانش او را «ابله» می‌بینند.
تجربه‌ی تبعید به سیبری، ایده‌ی «مردی ذاتاً پاک‌» را در ذهن داستایوفسکی شکل داد که جامعه و اطرافیانش او را درک نمی‌کنند.
موضوع محوری رمان حول شخصیت اصلی آن، شاهزاده میشکین، می‌گردد که جوانی معصوم و پاک‌نهاد است. سرشت کودکانه و ساده‌دلی‌اش در تضاد با جامعه‌ی فاسد و منفی‌باف است.
این اثر در زمان انتشار با نظرات یکپارچه منفی روبرو شد. تا حدی به این دلیل که اکثر منتقدان مخالف محافظه‌کاری داستایوفسکی بودند و قصد داشتند از این طریق اهداف سیاسی فرضی داستان را بی‌اعتبار کنند.

Separator

یک جرعه از کتاب

اگرچه او در کار دادوستد به راستی آدم باتجربه‌ای بود و دارای استعدادی قابل ملاحظه، ترجیح می‌داد بیشتر خود را طرفدار و مشوق پرحرارت افکار دیگران نشان دهد، تا به کرسی نشاندن نظرهای خودش، خدمتگزاری بی‌شک وفادار بود، نه تملق‌گویی پست و بی‌ارزش؛ حتی گاهی هم که ایجاب می‌کرد، افتخارش این بود که خود را دارای قلبی پاک و یک روس حقیقی معرفی کند. در این رابطه گاهی دشواری‌ها و عدم موفقیت‌های ناگواری هم برایش پیش آمده بودند، ولی ژنرال آدمی نبود که از این چیزها دلسرد شود، حتی در برابر موقعیت‌هایی بسیار زیان‌بار و ناراحت‌کننده خویشتن‌داری‌اش را از دست نمی‌داد. علاوه بر این‌ها در قمار بخت همیشه با او یار بود و با مبالغ بزرگی بازی می‌کرد. هیچ اصراری هم نداشت این گناه کوچکش را پنهان کند، گناهی که بیشتر وقت‌ها سودهای هنگفتی نصیبش می‌کرد. برعکس این علاقه به قمار را به رخ دیگران هم می‌کشید.
پرنس میشکین از مسکو با قطار وارد پترزبورگ شد. هیچ‌کس در ایستگاه منتظرش نبود. اما هنگام پیاده شدن، احساس کرد میان جمعیت انبوهی که به طرف مسافران ازراه‌رسیده هجوم آورده بودند، یک جفت چشم با نگاهی تند و نافذ به او خیره مانده‌اند. بیشتر که دقت کرد، کسی را ندید. طبعاً امکان داشت خیال کرده باشد کسی نگاهش می‌کند، اما خاطره‌ی ناخوشایندی از این موضوع در دلش باقی ماند. تازه بدون این موضوع هم پرنس اندوهگین، در فکر فرورفته و به خود مشغول به نظر می‌رسید. کالسکه او را جلو هتلی نزدیک لیتنائنا پیاده کرد. هتل چندان تعریفی نداشت. پرنس دو اتاق کوچک نیمه‌تاریک با اثاثی مختصر و زهواردررفته کرایه کرد. سر و صورتش را شست، لباسش را عوض کرد و بی‌آنکه چیزی طلب کند به سرعت بیرون رفت. انگار می‌ترسید وقتش تلف شود و قرار دیداری که داشت به هم بخورد.
لبدف با حالتی هیجان‌زده و تب‌آلوده یک قدم جلو آمد و گفت: «نه، این‌ها به راستی منفی‌باف نیستند، دسته‌ی دیگری هستند، گروهی خاص؛ خواهرزاده‌ام می‌گوید این‌ها یک گام از منفی‌باف‌ها جلوتر رفته‌اند. شما اشتباه می‌کنید سرکارعلیه که گمان می‌کنید با حضورتان می‌توانید آن‌ها را از رو ببرید. میان منفی‌باف‌ها گاهی آدم‌های باشعور و حتی دانشمند هم پیدا می‌شود، ولی این‌ها از این مراحل گذشته‌اند، چون به ویژه اهل عمل هستند، می‌توان گفت به صورتی گروهی منشعب‌شده از منفی‌باف‌ها، آن‌هم نه به طور مستقیم، گونه‌ای پسمانده‌های آن‌ها، با نوشتن مقاله در روزنامه‌ها هم نیست که ابراز وجود می‌کنند، بلکه به طور مستقیم در کارها دست به عمل می‌زنند. به طور مثال به هیچ وجه از دری‌وری بودن نوشته‌های پوشکین یا لزوم تجزیه‌ی روسیه دم نمی‌زنند. این‌ها بر این باورند که اگر با تمام وجود چیزی را بخواهند، این موضوع برایشان حق ایجاد می‌کند و برای به دست آوردنش هم در برابر هیچ سد و مانعی متوقف نمی‌شوند، حتی اگر لازم باشد برای این موضوع دست‌شان را به خون هشت نفر هم آلوده کنند...
Separator

خلاصه کتاب

شاهزاده لو نیکولایویچ میشکین، جوانی که در اواخر دهه‌ی سوم زندگی‌ و از نوادگان یکی از قدیمی‌ترین خاندان‌های روسی است، در صبح روزی از ماه نوامبر به سن پترزبورگ می‌رسد. او در چهار سال گذشته برای درمان «بلاهت» و صرع در آسایشگاهی در سوئیس اقامت داشته. تنها قوم و خویش میشکین در سن پترزبورگ، لیزاوتا پروکوفیونا یپانچیناست که نسبت دوری با او دارد. مادام یپانچین همسر ژنرال یپانچین، مردی ثروتمند و محترم است که در آستانه‌ی ورود به دهه‌ی هفتم عمرش است. شاهزاده با خانواده‌ی یپانچین ملاقات می‌کند که سه دختر به نام‌های الکساندرا، آدلائیدا و آگلایا دارند و آخرین دخترشان جوان‌ترین و زیباترین آن‌هاست. ژنرال یپانچین دستیار جاه‌طلب و نسبتاً به‌دردنخوری به نام گاوریل آردالیونویچ ایولگین (ملقب به گانیا) دارد که میشکین او را هم ملاقات می‌کند. گانیا، در حقیقت عاشق آگلایا است، اما برای ازدواج با آناستازیا فیلیپوونا باراشکوف، «زن اغواگر» فوق‌العاده زیبایی تلاش می‌کند که زمانی معشوقه‌ی توتسکیِ اشراف‌زاده بود. توتسکی به گانیا وعده‌ داده است که اگر با ناستازیا فیلیپوونای «سقوط‌کرده» ازدواج کند، به او 75000 روبل می‌دهد. از آنجا که میشکین بسیار معصوم و ساده‌دل است، گانیا موضوع خواستگاری از ناستازیا را در مقابل شاهزاده مطرح می‌کند. 
در ادامه‌ی داستان می‌خوانیم که ناستازیا فیلیپوونا قصد دارد به خانواده‌ی گانیا توهین کند، چون او را به عنوان همسر گانیا قبول نکرده‌اند. اما میشکین جلوی او را می‌گیرد و ناستازیا را از رفتارش شرمنده می‌کند. ناگهان جماعتی از مست‌ها و سرکشان به سرکردگی پارفیون سمیونوویچ روگوژین، جوان 27 ساله‌ای با موهای تیره که صمیمانه عاشق ناستاسیا فیلیپوونا است، از راه می‌رسند. روگوژین قول می‌دهد صد هزار روبل برای جشن تولد ناستازیا، که همان شب برپا می‌شود، هدیه بیاورد؛ جشنی که قرار است ناستازیا در آن اعلام کند که با گانیا ازدواج خواهد کرد یا خیر. 
در جشن توتسکی، ژنرال یپانچین، گانیا، فردیشچنکو، پتیسین ــ دوست رباخوار گانیا که خواستگار واریا ایولگین است ــ و چند نفر دیگر حضور دارند. با کمک کولیا، شاهزاده میشکین هم ناخوانده از راه می‌رسد. به توصیه‌ی‌ شاهزاده، ناستازیا فیلیپوونا پیشنهاد گانیا را رد می‌کند. روگوژین با صد هزار روبلی که وعده داده بود وارد می‌شود، اما ناگهان خود میشکین از ناستازیا فیلیپوونا خواستگاری می‌کند و می‌گوید اخیراً متوجه شده که ارث زیادی به او رسیده. ناستازیا فیلیپوونا از خواستگاری کسی که قلبی صادق و سخاوتمند دارد، بهت‌زده شده است، ولی لیاقت خود را روگوژین می‌داند، بنابراین مهمانی را با روگوژین و دوستان او ترک می‌کند.
شاهزاده میشکین شش ماه بعد را در پی ناستازیا است و او نیز مدام از روگوژین به شاهزاده پناه می‌برد و دوباره به روگوژین بازمی‌گردد. ارث میشکین کمتر از انتظارش است و با پس دادن مطالبات طلبکاران و اقوام ادعایی که بسیاری‌شان دروغین هستند، کم و ناچیزتر می‌شود. عاقبت شاهزاده به سن پترزبورگ بازمی‌گردد و به دیدن روگوژین در خانه‌اش که بسیار دلگیر و خوفناک است، می‌رود. ولی اواخر همان روز، روگوژین در سرسرای هتل شاهزاده با چاقو به میشکین حمله می‌کند، اما شاهزاده ناگهان دچار صرع می‌شود و به این ترتیب نجات می‌یابد. 
در قسمت بعدی می‌خوانیم که شاهزاده بیشتر وقت خود را در خانه‌ی یپانچین‌ها می‌گذراند. به زودی اطرافیانش متوجه عشق او به آگلایا می‌شوند و حدس می‌زنند به احتمال زیاد آگلایا هم پاسخ عشق میشکین را می‌دهد. با این حال، او که دختری مغرور، بااراده و دمدمی‌مزاج است، از اعتراف به عشق خود به شاهزاده میشکین خودداری و حتی آشکارا او را مسخره می‌کند. خانواده آگلایا کم کم با میشکین به عنوان نامزدش برخورد می‌کنند و حتی یک مهمانی شام با مهمانان مشهوری که افراد بلندمرتبه‌ی روسیه هستند، برگزار می‌کنند. میشکین در جریان یک سخنرانی پرشور و آتشین در مورد مذهب و آینده‌ی‌ اشراف، به طور اتفاقی یک گلدان زیبای چینی را می‌شکند. بعدازظهر همان روز هم حمله صرع خفیفی به او دست داده بود. مهمانان و خانواده متقاعد می‌شوند که شاهزاده‌ی به ظاهر بیمار، مناسب آگلایا نیست.
با این حال، آگلایا به میشکین جواب رد نمی‌دهد و حتی ملاقاتی با ناستازیا فیلیپوونا ترتیب می‌دهد که نامه‌هایی برای آگلایا می‌نویسد تا متقاعدش کند با میشکین ازدواج کند. در طول این ملاقات، دو زن شاهزاده را مجبور می‌کنند بین عشق عاشقانه‌اش به آگلایا و عشق ترحم‌آمیزش به ناستازیا فیلیپوونا یکی را انتخاب کند. میشکین مدت کوتاهی تردید می‌کند که باعث می‌شود آگلایا فرار کند و همه‌ی امیدها برای نامزدی‌شان را از بین می‌برد. ناستازیا فیلیپوونا می‌خواهد با شاهزاده ازدواج کند، اما عاقبت نشان می‌دهد نمی‌تواند به وعده‌ی خود عمل کند و در عوض در آخرین لحظه با روگوژین فرار می‌کند.شاهزاده روز بعد ردپای آن دو را تا سن پترزبورگ دنبال می‌کند و می‌فهمد روگوژین طی شب با چاقو به ناستازیا حمله کرده و او را مجروح کرده است. هر دو مرد تمام شب را بالای سر جسد ناستازیا که روگوژین روی میز تحریرش خوابانده، بیدار می‌مانند. 
در پایان روگوژین به پانزده سال کار اجباری در سیبری محکوم می‌شود، شاهزاده میشکین عقل خود را از دست می‌دهد و به آسایشگاه سوئیس باز می‌گردد و آگلایا با یک کنت لهستانی روسیه را ترک می کند، اما او مردی دروغگوست و خیلی زود آگلایا را رها می‌کند.   
Separator

درباره نویسنده

فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی
دیگر کتاب‌های نویسنده
فئودور داستایفسکی در روسیه در سال ۱۸۲۱ به دنیا آمد. در بیست سالگی نویسندگی را آغاز کرد و نخستین رمانش «بیچارگان» برای نخستین‌بار در سال ١۸۴۶ هنگامی‌که داستایفسکی تنها ۲۵ ساله بود، چاپ شد. او در ادبیات روسیه یکی از تاثیرگذارترین و بزرگ‌ترین نویسنده‌ها است. می‌توان از آثار داستایفسکی به «همزاد»، «بیچارگان»، «آزردگان»، «قماباز»، «شب‌های روشن»، «جنایت و مکافات»، «برادران کارامازوف» و  اشاره کرد. فئودور داستایفسکی در سال ۱۸۸۱ از دنیا رفت. یازده رمان بلند، سه رمان و هفده داستان کوتاه و یادداشت‌ها و سفرنامه‌ها کارنامه‌ی نویسندگی اوست. بسیاری از منتقدان ادبی از او به عنوان یکی از بزرگترین و برجسته‌ترین روانشناسان در ادبیات جهان یاد می‌کنند و آثارش را از مهم‌ترین متون اگزیستانسیالیستی می‌دانند. رمان «یادداشت‌های زیر‌زمینی» او از اولین آثار ادبی اگزیستانسیالیستی به حساب می‌آید.
Separator

سوالات متداول

مطالعه‌ی این کتاب برای یک کتابخوان متوسط (که در هر دقیقه 250 کلمه بخواند)، حدود 13 و ساعت 54 دقیقه زمان می‌برد.
این کتاب یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبی است و داستان کاری می‌کند که خواننده نسبت به اعتقاداتش در مورد خود و زندگی‌اش تردید کند.
Separator

کتاب‌های مشابه

Separator

نظر کاربران

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.