شرح معاملهای با شیطان
معرفی کتاب
«فاوست» شاهکار یوهان ولفگانگ فون گوته در سال 1832 میلادی به نخستین چاپ خود رسید، و تبدیل به یکی از مهمترین آثار ادبی تاریخ شد.
این نمایشنامهی تراژیک، که در لیست برترین کتابهای تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ (که در این لینک میتوانید مشاهده نمایید) قرار دارد، روایت مردی است که روح خود را در مقابل دریافت قدرت به شیطان میفروشد.
ماجرای «فاوست» چیست؟
فاوست یک استاد دانشگاه سالخورده است. او سالها درس خوانده است اما هیچ دستاورد بزرگی نداشته است. او احساس میکند زندگیاش بیمعنی است. یک روز، یک سگ به دنبال او میآید. اما این سگ در واقع شیطان است که به فاوست پیشنهاد میدهد که هر آرزویی که دارد را برآورده میکند. شیطان به فاوست جوانی و قدرت میدهد.
با چه مضامینی در «فاوست» مواجه میشویم؟
• میل انسان به معنا و تعالی
• لذت و عشق
• ارتباط و هماهنگی همه چیز در کل جهان هستی
• بزرگی و پیچیدگی این جهان
• اهمیت دانش و اندیشه
• طمع، کوتهاندیشی، و فساد
• سیاست
«فاوست» در چه شرایطی نوشته شد؟
گوته این کتاب را در دورهای نوشت که دو جریان فکری مهم وجود داشت: روشنگری و رمانتیسم.
• روشنگری: در این دوره، مردم بیشتر به علم و منطق اهمیت میدادند. آنها معتقد بودند که میتوان با استفاده از عقل و منطق، به تمام پاسخهای جهان دست پیدا کرد.
• رمانتیسم: در این دوره، مردم بیشتر به احساسات، تخیل و زیبایی اهمیت میدادند. آنها معتقد بودند که علم و منطق نمیتوانند همه چیز را توضیح دهند و احساسات و تخیل نیز مهم هستند.
گوته در کتاب «فاوست» تلاش کرده است تا بین این دو دیدگاه تعادل برقرار کند.
چه ترجمههایی از این کتاب در فارسی در دسترس است؟
ترجمهی سعید جوزی، انتشارات گل آذین
ترجمهی محمود اعتمادزاده، انتشارات نیلوفر
ترجمهی محمود حدادی، انتشارات نیلوفر
ترجمهی اسدالله مبشری، انتشارات اندیشه سازان
طرفداران «فاوست» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
کتاب مرشد و مارگاریتا، اثر میخائیل بولگاکف
کتاب تصویر دوریان گری، اثر اسکار وایلد
کتاب بوی شر میآید، اثر ری بردبری
کتاب مفیستو، اثر کلاوس مان
کتاب بیگانهای در دهکده، اثر مارک تواین
از یوهان ولفگانگ فون گوته دیگر چه کتابهایی منتشر شده است؟
کتاب دیوان غربی شرقی
کتاب رنجهای ورتر جوان
کتاب خویشاوندیهای اختیاری
کتاب ایفی ژنی
کتاب هرمان و دوروتهآ
کتاب سالهای شاگردی ویلهلم مایستر
کتاب تفنن و سرگرمیهای مهاجران آلمانی
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
فاوست دانشمندی است که همه چیز را خوانده و بسیار باهوش است، اما با این حال احساس میکند که هنوز چیزهای زیادی نمیداند. او سعی میکند با استفاده از جادو، به اسرار جهان پی ببرد، اما موفق نمیشود.
دستیار فاوست با او بحث میکند، اما فاوست از حرف زدن خسته شده است. او احساس میکند که تمام عمرش را صرف مطالعه کرده است، اما هنوز هیچ چیز مهمی یاد نگرفته است.
فاوست تصمیم میگیرد که خودکشی کند، اما صدای زنگ کلیسا او را منصرف میکند. بعداً، او و دستیارش در حال قدم زدن هستند که ناگهان یک سگ سیاه عجیب میبینند. این سگ جادویی است و در واقع شیطان مفیستوفلس است.
در ازای یک عمر خدمت شیطان، اگر فاوست هرگز کاملاً از زندگی زمینی راضی نشود و به بیکاری بیفتد، باید روح جاودانه خود را به جهنم تسلیم کند. با انجام این معامله، این دو نفر بر روی شنل مفیستوفلس سوار میشوند که میتوانند با آن از طریق هوا به هر کجا که بخواهند پرواز کنند.
اولین جایی که فاوست و شیطان میروند، یک شرابخانه است. آنها به همه شراب رایگان میدهند، اما ناگهان شراب به آتش تبدیل میشود. سپس، آنها به خانه یک جادوگر میروند. در آنجا، فاوست در آینه زنی بسیار زیبا را میبیند و عاشق او میشود. شیطان به فاوست کمک میکند تا با این دختر آشنا شود. برای اینکه بتوانند با هم باشند، فاوست از دختر میخواهد که به مادرش دارو بدهد تا مادرش بخوابد.
مارگارت به فاوست اعتماد میکند و کارهایی که او گفته را انجام میدهد. بعد از مدتی، مارگارت باردار میشود. مادرش به دلیل دارویی که مارگارت به او داده بود، میمیرد و مردم دیگر با مارگارت مهربان نیستند.
یک شب، برادر مارگارت که سرباز است به خانه او میآید. او بسیار عصبانی است و میخواهد از کسی که به خواهرش آسیب رسانده انتقام بگیرد. در همین لحظه، فاوست و شیطان هم به خانه مارگارت میرسند. برادر مارگارت با فاوست درگیر میشود و در نهایت فاوست او را میکشد.
سپس مارگارت به کلیسا میرود تا طلب بخشش کند، اما احساس گناه زیادی دارد و ناگهان بیهوش میشود.
فاوست و شیطان از آنجا فرار میکنند. مدتی بعد، آنها در یک جشن شیطانی شرکت میکنند. در آنجا، شیطان به فاوست میگوید که مارگارت بسیار غمگین و ناامید است، زیرا فرزندش را کشته است. فاوست بسیار ناراحت میشود و تصمیم میگیرد که مارگارت را نجات دهد. او به زندان میرود و سعی میکند مارگارت را آزاد کند. اما مارگارت بسیار ناراحت است و نمیخواهد با فاوست بیاید. در نهایت، فاوست او را تنها میگذارد. اما در آخرین لحظه، صدایی از آسمان میآید و میگوید که مارگارت نجات پیدا کرده است. با این اتفاق، قسمت اول داستان به پایان میرسد.
چند سال بعد، داستان ادامه پیدا میکند. در این قسمت، فاوست به دنبال قدرت و ثروت است. او و شیطان به دربار امپراتور میروند. شیطان با دروغ گفتن به امپراتور، او را قانع میکند که به دنبال گنجینههای پنهان شده در زمین بگردند. امپراتور هم قبول میکند. به بهانهی گرفتن چنین تصمیمی، یک جشن بزرگ برگزار میشود. در این جشن، فاوست با جادو، آتشهای بزرگی درست میکند که امپراتور را هم میترساند و هم سرگرم میکند. طی این مراسم، امپراتور بدون اینکه متوجه شود، اجازه میدهد که پولهای جعلی چاپ شود. این کار باعث میشود که برای مدتی، مردم فکر کنند که وضعیت اقتصادی کشور خوب است.
امپراتور از فاوست و شیطان تشکر میکند و به آنها پاداش میدهد. همچنین از آنها میخواهد که هلن تروی زیبا را به دربار بیاورند. فاوست وارد دنیایی عجیب و غریب میشود و با استفاده از جادوی شیطان، هلن تروی و معشوق او یعنی پاریس را احضار میکند. در دربار، همه از دیدن هلن خوشحال نمیشوند، اما فاوست عاشق او میشود.
وقتی پاریس هلن را میرباید، فاوست عصبانی میشود و کاری میکند که هلن و پاریس ناپدید شوند. سپس فاوست و شیطان به خانه برمیگردند.
در این مدت، دستیار فاوست، یعنی واگنر، دانشمند بسیار معروف و مشهوری شده است. او در آزمایشگاه خود موجودی عجیب و غریب خلق کرده است. وقتی شیطان وارد اتاق میشود، این موجود شروع به صحبت میکند.
هومونکولوس به فاوست و شیطان پیشنهاد میکند که به یونان بروند و در یک جشن قدیمی شرکت کنند. آنها با کمک شیطان به یونان میروند و در آنجا موجودات افسانهای زیادی را میبینند. فاوست به دنبال هلن تروی میگردد، شیطان به دنبال لذت است و هومونکولوس هم سعی میکند بفهمد که او چیست و از کجا آمده است.
هومونکولوس به موجود دیگری تبدیل میشود و به سمت دریا میرود. در آنجا، او ناپدید میشود و با دریا یکی میگردد.
در همین حال، فاوست موفق میشود هلن تروی را از دنیای ارواح به دنیای واقعی بیاورد. اما هلن در خطر است، زیرا همسرش میخواهد او را بکشد. شیطان به هلن کمک میکند تا از همسرش فرار کند و او را به قلعهی فاوست میبرد.
فاوست و هلن عاشق یکدیگر میشوند و ازدواج میکنند. آنها صاحب پسری به نام اوفرین میشوند که بسیار باهوش و استعداد است. اما متاسفانه، اوفرین مانند پدرش، روحیهی بیقراری دارد و در نهایت میمیرد. پس از مرگ پسرش، هلن به دنیای زیرین میرود تا همیشه با او باشد. فاوست بسیار غمگین میشود و به تنهایی زندگی میکند.
فاوست به شیطان میگوید که میخواهد بخشی از دریا را خشک کند و سرزمین جدیدی بسازد. اما برای این کار به یک منطقهی ساحلی نیاز دارد. در همین زمان، خبر میرسد که امپراتور درگیر جنگ شده است. زیرا او با چاپ پولهای جعلی، مردم را فریب داده بود و حالا مردم علیه او قیام کردهاند.
شیطان به فاوست پیشنهاد میکند که به امپراتور کمک کند تا جنگ را برنده شود. در عوض، امپراتور به فاوست منطقهای ساحلی میدهد. فاوست با کمک جادوی شیطان، به امپراتور کمک میکند تا بر دشمنانش پیروز شود.
سالها میگذرد و فاوست پیر میشود. او تقریباً موفق شده است که کاری را که میخواست انجام دهد، یعنی ساخت سرزمینهای جدید. اما هنوز یک کلبه کوچک باقی مانده است که متعلق به یک زوج مسن است. فاوست بسیار وسوسه میشود که این کلبه را هم تصاحب کند و به شیطان دستور میدهد که هر طور شده آن زوج مسن را از خانهشان بیرون کند. اما شیطان و سربازان او با خشونت با این زوج مسن رفتار میکنند.
فاوست بسیار ناراحت میشود و احساس گناه میکند. در این زمان، احساس گناه مانند یک سایه سیاه بر زندگی او سایه میاندازد. اما فاوست تسلیم نمیشود و به کارگرانش دستور میدهد که کار ساختن کانال را ادامه دهند.
فاوست به زودی میمیرد. شیطان هم برای گرفتن روح فاوست آماده میشود. اما ناگهان فرشتگان از آسمان فرود میآیند و با گلهای رز به شیطان حمله میکنند. شیطان از این صحنه حواسش پرت میشود و فرصت را از دست میدهد. در نهایت، روح فاوست به آسمان میرود و شیطان شکست میخورد.
فرشتگان روح فاوست را به بهشت میبرند. در بهشت، روح مارگارت از مریم مقدس میخواهد که گناهان فاوست را ببخشد. مریم به مارگارت میگوید که به سمت خدا برود. این نشان میدهد که عشق و امید به انسان کمک میکند تا به بهشت برسد. در نهایت، داستان با خواندن یک سرود زیبا به پایان میرسد.
درباره نویسنده
گوته علاوه بر ادبیات، در زمینههای مختلفی از جمله فلسفه، علوم طبیعی و هنر فعالیت میکرد. همکاری او با فردریش شیلر به اوج شکوفایی ادبیات آلمانی انجامید. مهمترین اثر او، فاوست، یک حماسهی فلسفی است که تا امروز مورد توجه قرار دارد.
گوته نه تنها در آلمان، بلکه در سراسر جهان به عنوان یکی از بزرگترین اندیشمندان و هنرمندان شناخته میشود. او زندگی پرباری داشت و در سن 82 سالگی درگذشت.
سوالات متداول
گوته در نگارش این داستان که در مورد جستجوی انسان برای معنای زندگی و رسیدن به کمال است، توانسته با استفاده از استعارهها، کنایهها و نمادها، جهانی غنی و پر از معنا را خلق کند.