«آخرین انسان»
معرفی کتاب
رمان درخشان «آخرین انسان» نوشتۀ مارگارت اتود در سال 2003 منتشر گردید و توجه بسیاری از کتابخوانان و ریویونویسان را به خود جلب کرد. این رمان به بررسی خطرات و پیامدهای ناخواستۀ پیشرفت علمی به ویژه در زمینۀ مهندسی ژنتیک میپردازد. مارگارت اتوود با این رمان علمی تخیلی جذاب ما را به آیندهای نزدیک فرا میخواند که هم بسیار آشنا و هم فراتر از تصور ما است.
در کتاب «آخرین انسان» با چه مضامینی مواجهیم؟
این رمان به موضوعاتی مانند خطرات و تاثیرات حرص و آز شرکتی کنترلنشده بر جامعه، شکنندگی بشریت در برابر فناوریهای جدید ، پیشرفت علمی، قدرت و وسوسههای مربوط به آن، افول هنر، تخریب محیط زیست، انقراض و تکامل و رابطۀ بین انسانها و جهان طبیعی میپردازد.
داستان «آخرین انسان» در چه فضایی میگذرد؟
جامعهای پساآخرالزمانی که در آن بشریت توسط یک بیماری همهگیر ساختۀ دست بشر از بین رفته است و تعداد معدودی از بازماندگان آن در دنیایی تیره و تار و متروک، واقع در جایی از ایالات متحده زندگی میکنند.
شخصیتهای اصلی
سنومن(جیمی): راوی و قهرمان داستان. او چشماندازی از وقایع منتهی به آخرالزمان و عواقب آن ارائه میدهد.
کریک: بهترین دوست باهوش جیمی و مهندس ژنتیک. کریک ویروسی خلق کرد که منجر به از بین رفتن بشریت میشد. او نماد خطرات پیشرفت لجام گسیختۀ فناوری است.
اوریکس: زنی زیبا که از طریق قاچاق جنسی وارد زندگی جیمی و کریک شد. گذشتۀ او در هالهای از رمز و راز قرار دارد. اوریکس نماد استثمار افراد آسیبپذیر است.
پدر و مادر جیمی:کارمندان یک شرکت بیوتکنولوژی. آنها نماد حرص و آز شرکتها و سرمایهگذاران و تمایل به پیشرفت به هر قیمتی هستند.
کراکرها: یک گونه از موجودات انساننمای دستکاریشدۀ ژنتیکی هستند که کریک آنها را خلق کرده است. آنها به گونهای طراحی شدهاند که نسخهای جدید و بهبود یافته از انسان باشند، عاری از عیوب و بدیهای خالقان انسانی خود.
و بازماندگان آخرالزمان که در پی حفظ دانش و فرهنگ هستند. آنها نشان دهندۀ میل انسان برای ارتباط و تداوم در جهانی هستند که به شدت تغییر کرده است.
افتخارات کتاب
رمان «آخرین انسان»
• جزو فهرست برترین آثار نویسندگان زن
• بهترین رمان علمی تخیلی گودریدز سال 2013
• نامزد جایزۀ Orange در سال (2004)
• نامزد جایزۀ Sunburst در سال (2004)
• کتاب پرفروش ملی
• نامزد جایزۀ بوکر سال ۲۰۰۳
• نامزد جایزۀ گیلر سال ۲۰۰۳
• نامزد جایزۀ گاورنر جنرال سال ۲۰۰۳
بوده است.
چه ترجمههایی از این کتاب در فارسی در دسترس است؟
ترجمۀ سهیل سمی، انتشارات ققنوس
طرفداران «آخرین انسان» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
مادۀ تاریک، اثر بلیک کراوچ
فرانکشتاین، اثر مری شلی
بنیاد، اثر آیزاک آسیموف
تلماسه، اثر فرانک هربرت
کتاب خردم کن، اثر طاهره مافی
یک جرعه از کتاب
خلاصه کتاب
به نظر میرسد اسنومن تنها بازماندۀ این رویداد باشد، به غیر از گروهی از بچهها که او به عنوان بچههای کریک(کراکرها) از آنها یاد میکند. آنها برهنه راه میروند و به وضوح دارای ترکیب ژنتیکی منحصر به فردی هستند.
دنیای پسا آخرالزمانی نشاندهندۀ زمان حال رمان است و هر فصل کتاب بین تجربیات حال حاضر اسنومن و خاطرات او از زندگی قبل از آخرالزمان، زمانی که با نام جیمی شناخته میشد، در رفت و آمد است.
در روایت زمان حال، اسنومن بر کراکرها نظارت میکند و نسبت به آنها احساس مسئولیت دارد. داستانهای خیالی دربارۀ افرادی به نام کریک و اوریکس وجود دارد که بچهها آنها را به عنوان نوعی خدا میشناسند.
بچهها به خوبی با محیط پساآخرالزمانی سازگار شدهاند، اما اسنومن در تلاش برای تامین غذا و آب برای خود است. او میداند موارد مورد نیاز در کجا پیدا میشود، اما به دلیل فاصلۀ زیاد و ترس از تنها گذاشتن بچهها دودل است ولی سرانجام به این سفر پرخطر تن میدهد و به سمت پارادایس، جایی که زمانی در کنار کریک کار میکرد، راه میافتد.
با وجود تمام خطرات در بین راه او موفق میشود به پارادایس برسد. پس از جمعآوری لوازم ضروری به سمت بچهها بازمیگردد.
در همین حین، خاطرات اسنومن از خود قبلیاش، جیمی هم روایت میشود. این روایت با دوران کودکی جیمی آغاز میشود.
والدین او در شرکتی کار میکردند که دربارۀ روشهای رشد کمهزینه و مؤثر اندامهای انسانی تحقیق میکرد. مادر جیمی به تدریج از کار شرکت، که باعث ایجاد تنش با شوهرش شده بود، متنفر شد. او دورۀ طولانی افسردگی را تحمل کرد و اندکی پس از اینکه شوهرش شغل جدیدی با موقعیت بالا پیدا کرد، رفت و جیمی را تنها گذاشت.
جیمی پس از ناپدید شدن مادرش بسیار رنج کشید. با این حال، او از طریق دوستی به نام کریک کمی تسکین یافت. آنها وقت زیادی را با هم صرف تماشای ویدیوهای گرافیکی جنسی و خشونت در اینترنت میکردند. برخلاف جیمی، کریک استعداد زیادی در ریاضی و علوم داشت. او پس از فارغ التحصیلی شروع به رهبری پروژههای تحقیقاتی خود کرد.
جیمی پس از فارغالتحصیلی، شروع به کار در شرکتی به نام آنویو کرد. اگرچه کریک و جیمی با هم در ارتباط بودند و گاهی یکدیگر را ملاقات میکردند، ارتباطات آنها با گذشت سالها کاهش یافت.
جیمی در سالهای بعد، پس از دریافت خبر فوت مادرش دچار افسردگی عمیقی شد که تنها زمانی پایان یافت که کریک در آپارتمانش حضور یافت و از جیمی خواست که با او کار کند. جیمی این کار را پذیرفت، که شامل اجرای یک کمپین تبلیغاتی برای یک قرص جدید به نام BlyssPluss بود که کریک آن را طراحی کرده بود تا میل جنسی کاربران را بهبود بخشد در حالی که همزمان (و مخفیانه) آنها را عقیم میکرد. کریک بر یک پروژۀ فوقسری واقع در یک مرکز ویژه به نام پارادایس نظارت داشت که محل زندگی نسل جدیدی از انسانهای مهندسی ژنتیکی یعنی کراکرها بود.
جیمی در پارادایس با زنی به نام اوریکس آشنا شد. کریک این زن را برای آموزش کراکرها و کمک به توزیع قرصهای BlyssPluss در سراسر جهان استخدام کرده بود. جیمی، اوریکس را از یک ویدیوی پورنوگرافی که او و کریک در نوجوانی دیده بودند، شناخت. زمانی که کریک در کالج بود با اوریکس ملاقات کرده بود و او را برای کارهای جنسی استخدام کرده بود. اوریکس و کریک با هم در رابطه بودند.
با این حال اوریکس جیمی را اغوا کرد و جیمی نگران بود که کریک متوجه شود این رابطه موازی بشود.
یک شب، زمانی که کریک از مرکز دور بود، گزارشهای خبری دربارۀ شیوع همزمان طاعون در سراسر جهان منتشر شد. اوریکس با جیمی تماس گرفت تا توضیح دهد که قرصهای BlyssPluss حاوی یک بیماری همهگیر هستند و او ناخواسته در شیوع این بیماری شرکت کرده است.
طاعون کریک به سرعت گسترش یافت و اکثریت مردم این سیاره را کشت.
در اولین ساعات شیوع، کریک با اوریکس به پارادایس بازگشت و گلوی او را جلوی جیمی برید. سپس جیمی به کریک شلیک کرد.
برای چند هفتۀ اول پس از شیوع، جیمی به تنهایی در تأسیسات پارادیس ماند و به دنبال دلیل قتل اوریکس توسط کریک بود. در نهایت، او خود را به عنوان «اسنومن» به کراکرها معرفی کرد و آنها را به خانۀ جدیدی در نزدیکی اقیانوس هدایت کرد، جایی که هنوز در زمان حال رمان زندگی میکنند.
رمان با سفر زمان حال اسنومن از پارادایس به کراکرها به پایان میرسد. وقتی او میرسد، کراکرها به او اطلاع میدهند که گروهی از افراد شبیه او را در منطقه دیدهاند. اسنومن انسانهای دیگر را ردیابی میکند و به این فکر میکند که آیا به عنوان دوست یا دشمن به آنها نزدیک شود.
درباره نویسنده
اتوود که علاوه بر داستاننویسی، در عرصۀ شعر و نقد ادبی نیز فعالیت دارد، با تاسیس بنیاد نویسندگان کانادا، به حمایت از جامعۀ ادبی کشورش پرداخته است.
مارگارت اتوود از کودکی به ادبیات علاقهمند بود و از شش سالگی شروع به نوشتن شعر و نمایشنامه کرد. او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتۀ ادبیات و فلسفه در دانشگاه تورنتو گذراند و در دوران دانشجویی نیز به فعالیت ادبی مشغول بود. استادانی چون جی مکفرسون و نورثروپ فرای بر او تأثیرگذار بودند.