انجمن ارواح غمگین

داستان از آنجا آغاز می‌شود که روح غمگین در حال گذراندن روزهای خود به تنهایی است و تلاش می‌کند تا با احساسات خود کنار بیاید. او شب‌ها در خیابان‌ها پرسه می‌زند و به فکر فرو می‌رود. در یکی از این شب‌ها، به‌طور اتفاقی با روح دیگری آشنا می‌شود که احساسات مشابهی دارد. این روح نیز احساس تنهایی و اضطراب می‌کند و به دنبال جایی است که بتواند به آن تعلق داشته باشد. این دو روح با هم دوست می‌شوند و می‌فهمند که می‌توانند با همدیگر صحبت کنند و از احساسات خود بگویند. این آشنایی به آن‌ها کمک می‌کند تا احساس تنهایی کم‌تری کنند و برای اولین‌بار پس از مدت‌ها احساس کنند که کسی آن‌ها را می‌فهمد. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که باشگاهی به نام «باشگاه ارواح غمگین» تشکیل دهند تا محلی شود برای حمایت و دوستی. باشگاه ارواح غمگین به محلی برای اشتراک احساسات و تجربیات تبدیل می‌شود و اعضای این باشگاه که همگی ارواحی با احساسات مشابه هستند، در کنار هم جمع می‌شوند و از یکدیگر حمایت می‌کنند. آن‌ها فعالیت‌های مختلفی انجام می‌دهند تا به یکدیگر کمک کنند بر اضطراب و تنهایی خود غلبه کنند. داستان با امید و مثبت‌اندیشی به پایان می‌رسد. باشگاه ارواح غمگین به منبعی ارزشمند برای اعضای خود تبدیل می‌شود و نشان می‌دهد که با دوستی و حمایت متقابل، می‌توان بر مشکلات و احساسات منفی غلبه کرد. روح غمگین و دوستانش یاد می‌گیرند که با پذیرش خود و ایجاد ارتباطات مثبت، می‌توانند زندگی بهتری داشته باشند.