کتابهایی که بصیرت و نوآوریِ سیاسیِ پررنگ و ژرفی دارند تا سالهای سال پس از انتشارشان پرخواننده و پرطرفدار میمانند. «قدرت بیقدرتان» واتسلاو هاول هم از این جمله است. نویسنده در این جستار بلند به واکاوی نظامهای کمونیستی، زندگی در چارچوب قوانین آنها و این نکتهی مهم میپردازد که چنین نظامهایی چه تأثیرات حیرتانگیزی بر فرهنگ و منش مردمان عادی دارند.
منشور ۷۷ و بالا گرفتن اعتراضها در چکسلواکی
خودِ هاول مینویسد که «قدرت بیقدرتان» را در ابتدا به این قصد نوشت تا آغازی بر پروژهی مکتوب مشترکی میان نویسندگان لهستانی و چکسلواکی دربارهی مفهوم آزادی باشد. بنا بود هر یک از مشارکتکنندگان نوشتهی هاول را به شکل نامه دریافت کنند و بعد به او پاسخ بدهند اما انتشار این جستار بلند با انتشار «منشور ۷۷» همزمان شد و همین همزمانی فشار پلیس مخفیِ چکسلواکی را بر هاول چنان شدت داد که در نهایت منجر به دستگیری او شد. نام «منشور ۷۷» که واتسلاو هاول از تدوینگران اصلیِ آن بود از بیانیهی حقوق بشر ۱۹۷۷ برداشته شده بود و بیش از هفتصد روشنفکر و مقام سابق حزب کمونیست آن را امضا کرده بودند. پس از صدور این بیانیه دولت کمونیست چکسلوواکی به سرکوب ناراضیان پرداخت و منشور ۷۷ به ناچار جنبشی زیرزمینی شد که البته در سطح بینالمللی آن را بیشتر به منزلهی گروه اصلی ناراضیان چکسلواکی میشناختند.
پساتوتالیتاریسم
هاول عبارت «پساتوتالیتر» را در «قدرت بیقدرتان» در توصیف جامعهای که سالها تحت سرکوب نظام توتالیتر قرار داشته به کار میبرد و نشانمان میدهد که هرچند احتمالاً ظاهرِ همهچیز در چنین نظامهایی بیایراد است اما اگر از داخل به کلیات و جزئیات نظام پساتوتالیتر دقیق نگاه کنیم خواهیم دید که زندگی مردم بسیار سخت است و همهجور بیعدالتی در حقشان اتفاق میافتد. این نظامها با سوءاستفاده از نام آزادی، کارگران و سایر مراتب اجتماعی جامعه را غارت میکنند و مردم را تا حد ممکن ناآگاه نگه میدارند.
علیه سانسور
«قدرت بیقدرتان» اولین بار در سامیزدات (سازوکار زیرزمینیِ نشر و پخش آثار مکتوب در کشورهای تحت نظامهای کمونیستی) دست به دست گشت، به چندین زبان ترجمه شد و چیزی نگذشت که به مانیفست ضدکمونیستها در چکسلواکی، لهستان و باقی ممالک تحت نظامهای خودکامه تبدیل شد. پل ویلسون سرانجام در سال ۱۹۸۵ کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد و آن را تحت عنوان «قدرت بیقدرتان: شهروندان در برابر حکومتهای اروپای مرکزی و شرقی» رسماً منتشر کرد.
از نویسندهی «قدرت بیقدرتان» دیگر چه کتابهایی در بازار ایران هست؟
- «نامههایی به اولگا»، نشر ثالث، ترجمهی فروغ پوریاوری.
- «اشتباه»، نشر تجربه، ترجمهی محسن یلفانی.
- «نامههای سرگشاده»، نشر نو، ترجمهی احسان کیانیخواه.
- «نامهی اداری»، نشر قطره، ترجمهی زهرا آقاعباسی.
- «متروک بیانتها: نمایشنامهای در هفت صحنه»، نشر مهرگان خرد، ترجمهی سمیه نصراللهی.
- «یادداشتهایی در باب اخلاق، سیاست، تمدن در دوران تحول«، انتشارات علمیوفرهنگی، ترجمهی محمد رفیعی مهرآبادی.
- «گاردن پارتی: نمایشنامهای در چهار پرده«، نشر نیلا، ترجمهی مجید مصطفوی.
- «سهگانهی وانیک«، نشر اندیشهسازان، ترجمهی علی امینی نجفی.
- «نوسازی، یا، از میان بردن حلبیآباد»، نشر تجربه، ترجمهی هوشنگ حسامی.
- «در کار رفتن»، موسسهی فرهنگیهنری جهان کتاب، ترجمهی رضا میرچی.
- «هتل کوهستانی»، موسسهی فرهنگیهنری جهان کتاب، ترجمهی رضا میرچی.
- «اعتراض و چهار نمایشنامه دیگر»، موسسهی فرهنگیهنری جهان کتاب، ترجمهی رضا میرچی.
- «وسوسه: نمایش در ده پرده»، موسسهی فرهنگیهنری جهان کتاب، ترجمهی رضا میرچی.
- «لارگو دسولاتو (نمایشنامه در هفت صحنه)»، نشر تاش، ترجمهی ناصر رحمانینژاد.
منتقدین دربارهی «قدرت بیقدرتان» چه میگویند؟
- «مرجعی گرانقدر برای کسانی که میخواهند اطمینان یابند هنوز هم در زمانهی ما به اصول دموکراسی ارج نهاده میشود.» (کیرکس ریویوز)
- «تحلیل و تشریح دقیق و بیبدیلِ منش و رفتار حاکمانی که سلایق و علایق خود را به مردم تحمیل میکنند و سوءاستفادهی آنها از قدرت.» (باستن گلوب)
- «هاول با وضوح و صراحتی بیمانند مینویسد و تواناییاش برای استفاده از استعارات مثالزدنی است.» (ضمیمهی ادبی تایمز)
طرفداران «قدرت بیقدرتان» دیگر سراغ چه کتابهایی بروند؟
• «روح پراگ»، نوشتهی ایوان کلیما، نشر نی، ترجمهی خشایار دیهیمی.
• «شکستن طلسم وحشت»، نوشتهی آریل دورفمن، نشر کرگدن، ترجمهی زهرا شمس.
• «در برابر استبداد: بیست درس قرن بیستم»، نوشتهی تیموتی اسنایدر، نشر گمان، ترجمهی بابک واحدی.
• «اعتقاد بدون تعصب»، نوشتهی پیتر برگر، آنتون زایدرولد، نشر گمان، ترجمهی محمود حبیبی.
• «کافه اروپا»، نوشتهی اسلاونکا دراکولیچ، نشر گمان، ترجمهی نازنین دیهیمی.
• «جنون قدرت و قدرت نامشروع: در باب فاشیسم، توتالیتاریسم و کاپیتالیسم»، نوشتهی محمدرضا سرگلزایی، نشر قطره.
• کتاب توتالیتاریسم، نوشتهی هانا آرنت، نشر ثالث، ترجمهی محسن ثلاثی.
مروری بر آنچه خواندیم
• واتسلاو هاول (۲۰۱۱- ۱۹۳۶) شاعر، نمایشنامهنویس و سیاستمدار اهل چک بود.
• اولین نمایشنامهی کامل او که اجرای عمومی یافت «گاردن پارتی» بود که با استقبال گستردهی همکاران و تماشاچیان مواجه شد اما اجرای نمایشنامهی «نامههای اداری» او در نیویورک بود که نام او را در سطح جهانی بر زبانها انداخت.
• هاول اولین رئیسجمهور چکسلواکی و، پس از استقلال، چک بود که پس از سقوط کمونیسم به رأی مستقیم مردم برگزیده شد.
• واتسلاو هاول تا پیش از سقوط کمونیسم در نمایشنامههای اغلب ابزوردش نظام حاکم را بهشدت نقد و محکوم میکرد اما پس از پا گرفتنِ بهار پراگ و در پی آن تهاجم اعضای پیمان ورشو به چکسلواکی جدیتر به ساحت سیاست قدم گذاشت.
• بکت نمایشنامهی «فاجعه» خود را در زمانی حبس هاول به او تقدیم کرد.
• نویسنده در این جستار بلند به واکاوی نظامهای کمونیستی، زندگی در چارچوب قوانین آنها و این نکتهی مهم میپردازد که چنین نظامهایی چه تأثیرات حیرتانگیزی بر فرهنگ و منش مردمان عادی دارند.
• هاول عبارت «پساتوتالیتر» را در کتابش در توصیف جامعهای که سالها تحت سرکوب نظام توتالیتر قرار داشته به کار میبرد و نشانمان میدهد که هرچند احتمالاً ظاهرِ همهچیز در چنین نظامهایی بیایراد است اما اگر از داخل به کلیات و جزئیات نظام پساتوتالیتر دقیق نگاه کنیم خواهید دید که زندگی مردم بسیار سخت است و همهجور بیعدالتی در حقشان اتفاق میافتد.
• «قدرت بیقدرتان» اولین بار در سامیزدات دست به دست گشت، به چندین زبان ترجمه شد و چیزی نگذشت که به مانیفست ضدکمونیستها در چکسلواکی، لهستان و باقی ممالک تحت نظامهای خودکامه تبدیل شد.
یک جرعه از کتاب
درباره نویسنده
واتسلاو هاول تا پیش از سقوط کمونیسم در نمایشنامههای اغلب ابزوردش نظام حاکم را بهشدت نقد و محکوم میکرد اما پس از پا گرفتنِ بهار پراگ و در پی آن تهاجم اعضای پیمان ورشو به چکسلواکی جدیتر به ساحت سیاست قدم گذاشت و به همین خاطر تحت نظارت و پیگیری پلیس مخفی کشور قرار گرفت. او بارها زندانی شد و آخرین دورهی محکومیتش قریب به چهار سال از ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۳ به طول انجامید. بکت نمایشنامهی «فاجعه» (Catastrophe) خود را در زمانی حبس هاول به او تقدیم کرد.
واتسلاو هاول در خانوادهای ثروتمند و متنفذ به دنیا آمده بود که تأثیرات فراوانی بر فرهنگ و توسعهی اقتصادی کشور داشتند. پس از پایان تحصیلات متوسطه، چون مدارسِ علوم انسانی به دلایل سیاسی از ثبت نامش سر باز زدند، به دانشگاه فنی پراگ رفت تا اقتصاد بخواند اما پس از دو سال تحصیل در این رشته را رها کرد. سنت و سابقهی فرهنگی و روشنفکری خانواده چنان بر واتسلاو تأثیر داشت که پس از تمام کردن خدمت سربازی در سالنهای مطرح تئاتر پراگ مشغول به کار شد و همزمان بهصورت مکاتبهای در دانشکدهی تئاتر «آکادمی هنرهای اجرایی پراگ» هنرهای دراماتیک خواند. اولین نمایشنامهی کامل او که اجرای عمومی یافت «گاردن پارتی» (The Garden Party) بود که با استقبال گستردهی همکاران و تماشاچیان مواجه شد اما اجرای نمایشنامهی «نامههای اداری» (The Memorandum) او در نیویورک بود که نام او را در سطح جهانی بر زبانها انداخت. فضای بستهای که پس از فروکش کردن بهار پراگ در سال ۱۹۶۸ به وجود آمد هاول را تا مدتها از سالنهای نمایش دور کرد و در مقابل فعالیتهای سیاسی او را گستردهتر کرد؛ فعالیتهایی که در نهایت منجر به انقلاب مخملین و برگزاری انتخابات دموکراتیک شد.
از میان نوشتههای غیرنمایشی او را بیشتر با جستار بلند «قدرت بیقدرتان» میشناسند که در زمرهی درخشانترین جستارهای سیاسیِ منتشرشده در دوران پساجنگ در اروپای شرقی و مرکزی است. علیرضا غلامی در شمارهی ۱۸ ماهنامهی «مهرنامه» نیز با واتسلاو هاول مصاحبهای کرده است که در بخشی از آن میگوید «انقلابها تمایلی ندارند بدون خون و خونریزی باشند، ولی هر کس باید برای تغییرِ بدون خشونت و تغییرِ همراه با مسالمت تلاش کند. خشونت نه برای دولتها و نه برای حرکتهای اعتراضی به هیچ وجه راه درستی نیست.»
سوالات متداول
علاقهمندید، از خواندن «قدرت بیقدرتان» لذت خواهید برد.